غلبه اى که دنیا را مغلوب ساخته است، ایمان ماست.(1)
تجربه "کاتولیک بودن" با التزام به ایمان آغاز مى شود. تا زمانى که براى شخص کاتولیک فهمى دقیق از ارکان، پیش فرض ها و الزامات ایمان حاصل نیاید او نمى تواند از نگرش ها یا رابطه بى نظیر او باکلیسایى که عضوفعال آن است، فهمِ همه جانبه اى داشته باشد. پاسخ شخص کاتولیک به کلمه خدا ـ انکشاف خدا در طبیعت، در مسیح و در کلیسا ـ فعل مکمّل ایمان است. مؤمن وحى خدارا هرجا بیابد، ازروى ایمان قبول مى کند.ایمان باعث مى شود که او نسبت به حقیقت دیدى باز داشته باشد و این نوعى اعتماد است که دست آوردهاى زیادى براى تجربه کاتولیکى دربردارد.
ضرورت ایمان: کتاب مقدس
پس به ایشان گفت: در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید.
هرکه ایمان آورَد و تعمید یابد نجات یابد اما هرکه ایمان نیاورد، بر او حکم خواهد شد.(2)
پس به توما گفت: انگشت خود را به این جا بیاور و دست هاى مرا ببین و دست خود را بیاور و بر پهلوى من بگذار و بى ایمان مباش، بلکه ایمان دار.
توما در جواب گفت: اى خداوند من.عیسى گفت: اى توما بعد از دیدنم ایمان آوردى. خوشابه حال آنان که ندیده ایمان آوردند.(3)
زیرا که از انجیل مسیح عار ندارم، چون که قوت خداست براى نجات هرکس که ایمان آورد. اول یهود و پس یونانى.
که در آن عدالت خدا مکشوف مى شود، از ایمان تا ایمان، چنان که مکتوب است که عادل به ایمان زیست خواهد نمود.(4)
زیرا همین است محبت خدا که احکام اورا نگاه داریم و احکام او گران نیست.
زیرا آنچه از خدا مولود شده است بر دنیا غلبه مى یابد و غلبه اى که دنیا را مغلوب ساخته ایمان ماست.
کیست آن که بردنیا غلبه یابد، جزآن که ایمان دارد که عیسى پسرخدا است؟(5)
عادل شمرده شدن[1] به واسطه ایمان:شوراى ترنت
انسان ها وقتى با فیض الهى ترغیب و یارى شوند، به خود عدالت (یعنى حالت فیض) متمایل مى شوند و از آنجا که از راه شنیدن ایمان را درمى یابند، آزادانه به سوى خدا مى روند، و به درستىِ آنچه وحى شده و وعده داده شده است، ایمان مى آورند... . زیرا وقتى رسول مى گوید که انسان با ایمان و نیز با عطیه رایگانِ خدا عادل شمرده مى شود، این سخنان را باید به همان معنایى فهمید که موافقت دائمىِ کلیساى کاتولیک به آن تعلّق گرفته است، یعنى به ما گفته شده ما به واسطه ایمان عادل شمرده مى شویم، چون ایمان آغاز نجات انسان و بنیان و ریشه همه عادل شمردن هایى است که بدون آن، خشنودى خدا و مصاحبت با فرزندان او ممکن نمى شود.(6)
پاداش ایمان: قدّیس آگوستین
خدا به دلیل خیرهایى که تنها بر اساس ایمان عطا خواهد کرد و به دلیل شرورى که تنها بر شیطان تحمیل خواهد شد و به این دلیل که هر دو (خیر و شر) در آخرالزمان آشکار خواهند شد، مى خواهد که ما به او ایمان آوریم، زیرا پاداش ایمان و در واقع، نام ایمان در کجاست، اگر بخواهى هم اکنون ایمانى را که خود دارى، مشاهده کنى؟ بنابراین، نباید مشاهده کنى تا ایمان بیاورى، بلکه باید ایمان بیاورى تا مشاهده کنى. مادامى که مشاهده نمى کنى، ایمان بیاور، مبادا وقتى که مشاهده کردى خجالت زده شوى. بنابراین، ما ایمان داریم، در حالى که زمان ایمان گذشته است تا این که زمان دیدن فرا رسد...مادامى که به آنچه مشاهده نمى کنیم باور داریم با ایمان قدم مى زنیم، اما هنگامى که چهره او را در مقابل خود مشاهده مى کنیم ( آن طور که واقعاً هست) آن زمان، هنگام بصیرتِ ماست.(7)
ایمان صحیح آغاز نوعى حیات طیبه است و حیات جاودانه نیز در گرو این ایمان است. اکنون ایمان است که تو را به آنچه نمى توانى ببینى معتقد مى سازد و پاداش این ایمان دیدن چیزى است که باور دارى.بنابراین، در زمان ایمان، مانند زمانِ بذرافشانى، مباد که دچار ضعف شوى. تا آخر نگذار ضعیف شوى، بلکه ثابت قدم بمان تا آن بذرى را که افشانده اى جمع آورى کنى.(8)
ایمان در کاربرد عادى و در سنّت الهیاتى، فلسفى و در متون مقدس معانى متعدّدى دارد. زبان پر از چنین جملاتى است: "به من ایمان داشته باش"، "با ایمان کامل"، "ایمان را حفظ کن"، "به دلیل ایمان، به آن پایبند باش". در همه این کاربردها نوعى اعتماد،طرفدارى و وفادارى وجود دارد که پذیرش نوعى مسؤلیت را ایجاب مى کند.ایمان باید حاوى نوعى پاسخ یا تسلیم باشد که انگیزه آن نوعى ارزشِ شناخته شده است که به عنوان ضمانت در شخص دیگرى در نظر گرفته مى شود. به این معنا ایمان دینى پاسخى است به خدا که مبتنى بر اعتماد به خداست.به معناى گسترده تر، ایمانِ دینى پاسخ کلىِ شخص انسان به خداست. ایمان در این معناى وسیع تر به آسانى با تفسیر ایمان در سنت پروتستان یکى مى شود. در سنت کاتولیک رابطه پاسخ کلى به هیچ وجه نادیده گرفته نمى شود، اما آن رابطه، ترکیبى است از ابعاد قابل تمایز ایمان، امید و محبت. از نظر آیین کاتولیک،ایمان پاسخى است کاملا شخصى به خدا به عنوان وحى کننده، و قبول حقیقت به این عنوان است که امر وحى شده، مبتنى بر اعتماد به وحى کننده است.ایمان ظاهراً یک عمل عقلانى است، اما ریشه در شخص دارد و در نهایت، با اراده انسان برانگیخته مى شود.از نظر آیین کاتولیک، تمایز ایمان از ارتباط کاملا شخصى به معناى تجزیه آن نیست.
پس، از نظر یک شخص کاتولیک، ایمانْ تصدیق عقلانى و آزادانه قضایایى است که از طرف خدا وحى شده اند،تصدیقى که با خطاناپذیرىِ مطلق اعتبار شهادت الهى برانگیخته مى شود.من به صدق این امر باور دارم نه به دلیل این که آن را با عقل یا تجربه مستقیم مشاهده کرده ام، بلکه به این دلیل که خدا به من مى گوید که آن امر چنین است، و خدا یک مرجع مطلقاً خطاناپذیر است که نه فریب مى دهد و نه فریب مى خورد.
در ابتدا این معناى ایمان شبیه عملى انسانى است که عقلانیتِ آن نسبتاً ضعیف به نظر مى آید; یعنى ظاهراً فریادى است از تسلیم کامل خود; ایمان از دیدگاه مصلحان پروتستان چنین مى باشد. با بررسى دقیق تر عمل ایمان و تحقق آن که در بافت کلىِ حیات شخصى واقع مى شود و از غلبه آن بر همه عواملى که ممکن است شخص را از پاى بندى به خدا دور کند، آشکار مى شود که ایمانْ یک مرحله یا نقطه اى دقیق در تغییر کامل و خارق العاده انسان، و نیز تبعیت قلب اوست از آنچه خدا مى گوید، که به هیچ وجه عملى بدون عاطفه و احساس نیست.
محرک ایمان
چنان که بیان کردیم، ایمان عبارت است ازقبول صدق آنچه خدا وحى کرده، صرفاً بدین دلیل که خدا آن را وحى کرده است. بنابراین، ایمان بر انگیزه قابل اطمینان بودنِ مطلق شهادت وحیانى مبتنى است; مانند هرتصدیقِ مبتنى برمرجعیت، ایمان نیز مانند مرجع خود نیکوست. پس اگرمرجعیت خدا اثبات شود، عمل ایمان به هیچوجه عقل انسانى را نقض نمى کند. براى اثبات این امر، باید هم وجود این مرجع و هم قابل اعتماد بودنِ آن همراه با این واقعیت که او سخن گفته یا حقیقتى را وحى کرده است، ثابت شود.
محرک ایمان در آنچه علماى الهیات آن را "مقدمات ایمان "یا" انگیزه هاى صدق" مى نامند، محقق مى شود. این مقدمات گزاره هایى هستند که قبل از این که چیزى بر اساس مرجعیت الهى به عنوان واقعیت پذیرفته شود،اقتضاى تصدیق را دارند. اگر این گزاره ها عقلا قابل قبول باشند، پس عقل هر آنچه را عقلا مستلزم تصدیق ایمان است، در خود دارد. چنان که ملاحظه خواهیم کرد، از آن جا که از نظر کاتولیک ها ایمان در تجربه کلیسا محقق مى شود لذا انگیزه هاى صدق توجیه پذیرند، همان طور که نقش کلیسا در ایمان نیز موجه است. مى توانیم انگیزه هاى صدق را به اختصار به شرح ذیل بیان کنیم:
خدایى وجود دارد که شخصوار، عالم مطلق، خیرمطلق و حقیقت محض است. عیسى مسیح ادعاى خدایى داشت. او الوهیت خود را ثابت کرد و کلیسا را بنیان گذاشت و تعالیم خویش را به کلیساى خود منتقل کرد و آن را از خطا در امان داشت. انسان وظیفه اى عقلى دارد تا به آنچه کلیساى مسیح به عنوان حقیقت وحیانىِ خدا مى آموزد، ایمان آورد.
این گزاره ها وجود، مرجعیت و محل وحى کننده را ثابت مى کنند. یک شخص کاتولیک این گزاره ها را بر اساس مرجعیت کلیسا قبول نمى کند، زیرا در این صورت، گرفتار مغالطه "دورباطل" مى شود. این گزاره ها اعتقاداتى عقلانى هستند که بر اساس آنها انسان انگیزه ایمان خویش، مرجعیت خدا و مرجعیت کلیساى او را اثبات مى کند.
براى اثبات یک مرجعیت، انسان باید دو ویژگى شاهد را بررسى کند: یکى معرفت ـ این احتمال که شاهد در حوزه اى که سخن مى گوید، معرفت داشته باشد ـ و دیگرى صداقت ـ ویژگى اخلاقى شاهدباید به نحوى باشد که احتمال این که مخاطبان خود را فریب دهد، بسیار ضعیف باشد. علماى الهیات مى گویند که یک شاهد باید عالم[3] باشد، قاعده سنتى ایمان مى گوید که خدا نه فریب مى دهد و نه فریب مى خورد. بنابراین، براى اثبات انگیزه هاى صدق، ذهن انسان خدا را به عنوان مرجعیت مطلق ثابت مى کند و این امر انگیزه ایمان مى شود; یعنى من ایمان مى آورم، چون خدا چنین مى گوید. وقتى انگیزه ها ثابت شدند، مؤمن دیگر صدق مرجعیت او را بر اساس اعتبار عقلى بیانات او محاسبه نمى کند، بلکه با اعتمادى که به صداقت شاهد وحیانى دارد، اعتبار این بیانات را محاسبه مى کند. بنابراین، این ایمان انتحار عقلانى نیست.
عبادات و اعمال مسیحی
منبع:دانشگاه ادیان و مذاهب
اگر این تماشاگر فرضى سیاره دیگر، به طور اتفاقى، صبح یکشنبه اى وارد کلیسا شود، ممکن است درباره آنچه در جریان است، گیج شود. مردم آواز مى خوانند، با هم اندکى غذا و شراب مى خورند، کمک مالى مى کنند و ظاهراً با فردى که حضور آشکارى ندارد سخن مى گویند. در برخى از کلیساها، مردم با شور وشعف فریاد مى زنند، دستهاى خود را در نیایش پرشور مى گشایند، مى گریند، یا به فقراتى از کتابهایى که خوانده مى شود گوش فرا مى دهند. سپس اگر این بیننده، در پایان مجلس، یکى از شرکت کنندگان را دنبال کند، ممکن است سرانجام دریابد که آن شخص در خانه خود، تنها یا با دیگران، اعمال مشابهى انجام مى دهد. اگر این بیننده اصرار ورزد و زیاد سؤال کند، ممکن است حتى دریابد که همین مردم که در ساختمان کلیسا گرد آمده بودند، انواع کارها را انجام مى دهند: از غذا دادن به گرسنگان تا رژه براى جنگ; و مى گویند همه اینها در پاسخ به فردى است که آنها در مجلس با او سخن مى گفته اند. چگونه مى توانیم این مسافر کیهانى حیران را یارى دهیم تا آنچه را که در جریان است درک کند؟
شاید در آغاز، توضیح مطلبى به ما کمک کند و آن اینکه مسیحیان خود را، با وجود همه اختلافاتشان، یگانه «قوم خدا»[4]; چرا که نمک طعم طبیعى هر چیز رانشان مى دهد. در این بخش ما این زمانهاى متناوب زندگى مسیحى را توصیف خواهیم کرد و نه تنها نشان خواهیم داد که چگونه مرحله اجتماع، مرحله پراکندگى را تقویت مى کند، بلکه بیان خواهیم کرد که چگونه شور و علاقه مرحله پراکندگى نیز به اجتماع غنا مى بخشد و آن را شکل مى دهد.
شعائر[38]
اگر سال کلیسایى روند سیر وسلوک سالیانه را در طى زمان فراهم مى کند، شعائر (که برخى از کلیساهاى مسیحى آن را «احکام» نیز مى نامند) توشه نمادین را براى این سفر تهیه مى کند. بنابراین بیننده کیهانى، همچنان که قبلاً گفتیم، مسیحیانى را مشاهده خواهد کردکه در شعائر دینى، نان و شراب را با همدیگر مى خورند ومى آشامند، روى نوزادان آب مى پاشند یا کسانى را که به حد بلوغ رسیده اند در حوض یا رودخانه فرو مى برند، حلقه هاى ازدواج را مبادله مى کنند، بیماران را با روغن تدهین مى کنند، روى سر اشخاصى که رسماً تعیین مى شوند دست مى گذارند و به کارهاى دیگر نیز مى پردازند; و اینها، همان طور که هر بیننده مى تواند حدس بزند، به چیزى وراى خودشان اشاره دارند. حال چه چیز در جریان است؟
تحولات مذهبى در عصر اطلاعات
اشاره
عصر اطلاعات بهتدریج تأثیر خود را در حوزه دین مىگستراند و روشهاى نوینى را در تبلیغ ادیان و مذاهب نتیجه مىبخشد و براى هر دین و مذهبى این امکان فراهم مىآید که فراسوى مرزهاى ملى اشاعه یابد. این شتاب سریع عصر ارتباطات، پدیدهاى را به وجود آورده است که مىتوان آن را «جهانىشدن دینى» نامید. در این روند، اطلاعات دینى به طور فزاینده با روشهایى متفاوت جریان خواهد یافت و اشکال نوین نهادهاى مذهبى شکل خواهد گرفت و محتوا و مضمون فعالیتها و آموزههاى آنها تغییرات پر آشوب و متلاطمترى را نسبت به گذشته تجربه خواهد کرد. در این مقاله با برخى از این تحولات آشنا مىشویم.
این نوشتار، تخلیص مقاله «گشتارهاى مذهبى در عصر اطلاعات» نوشته اینو نوباتاکا، ترجمه خانم فیروزه درشتى است.
مفهوم عصر اطلاعات
«محیط اطلاعاتى» از بیست سال گذشته به این سو بهشدت تغییر کرده است و منظور از «محیط اطلاعاتى» در اینجا نخست، روش انتشار اطلاعات سختافزار و فنّاورى آن است و دوم، دسترسى یا گسترش جغرافیایى و اجتماعى تکثیر اطلاعات، و سوم کمیت و محتواى اطلاعاتى است که منتشر مىشود. با در نظر گرفتن این سه نکته، «عصر اطلاعات» به وضوح به تفاوتهاى کیفیتى این دوره با دورههاى قبلى اشاره دارد و پر واضح است که ظهور و بروز شیوههاى نوین ارتباط، از پیشرفت فنّاورىهاى نوین سرچشمه مىگیرند و این شیوهها تأثیرات سرنوشتسازى بر فرهنگ و مذهب جوامع بشرى بر جاى مىنهند که در ذیل به بررسى آنها مىپردازیم.
1. تغییر روشهاى تبلیغى
نخستین واکنش صریح گروههاى مذهبى نسبت به پیشرفتهاى نوین، در روشهاى تبلیغى آنها مشاهده مىشود. از اینرو، بسیارى از مؤسسههاى مذهبى آنچه را که بهعنوان «رسانه نوین» معروف است، در فعالیتهاى تبلیغى خود به کار مىگیرند.
گسترش جغرافیایى و اجتماعى دسترسى به اطلاعات، ویژگى قابل توجّهاى دیگرى از عصر اطلاعات است که گروههاى مذهبى را به تغییر روشهاى تبلیغى سوق داده است؛ چنان که امروزه اطلاعاتى که پیشتر به متخصصان و کاربران حرفهاى محدود مىشد، در دسترس همگان قرار گرفته است؛ به این معنا که مرزهاى جغرافیایى و اجتماعى در حال فرو ریختن است و اطلاعاتى که قبلاً فقط به اعضاى خاصّى تعلق داشت، هماکنون به طور فزایندهاى در معرض استفاده دیگران قرار دارد. گروههاى مذهبى مجبور خواهند شد که آن را بپذیرند و در روشهاى تبلیغى خود، تحولات و تغییرات چشمگیرى را به انجام رسانند تا بتوانند در عرصه جهانى به فعالیت بپردازند.
4. شکلگیرى دین شبکهاى
یکى دیگر از موضوعاتى که در آینده قابلیت رشد و گسترش دارد، دین شبکهاى است. دین شبکهاى به وسیله گسترش تبلیغات خارج از کشور و تأسیس سازمانهاى شعبهاى عمل نمىکند؛ بلکه مىکوشد براى فعالیتهاى اجتماعى-مذهبى که به وسیله گروههاى مذهبى ترویج مىشود، هوادارانى جهانى پیدا کند. بنابراین، شرکت در انواع مختلف جنبشهاى اجتماعى همچون: جنبشهاى صلح، حفاظت از محیط زیست و جنبشهاى اصلاح اجتماعى را اشاعه مىدهد. در این مورد، گسترش و توسعه سازمانى گروه نسبت به شرکت در این جنبشها در رتبه دوم اهمیت قرار مىگیرد، هر چند چنین گروههایى نسبتاً نادرند. جنبش صلحى را که به وسیله گروه «بیاکو شینکوکایى» (Byakko Shinko-Kai) ترویج مىشود، از جمله این گروهها به شمار مىرود.
یکى دیگر از این جنبشهایى که به طور قابل توجهى در حال رشد است، جنبش «دنیاى روح» مىباشد که از دهه 1970 م در ژاپن پدید آمده است و به دنبال آن است که معنویت را تقویت نماید. این جنبش از جنبشهاى مختلف در آمریکا تأثیر پذیرفته است و به نظر مىرسد قابلیت جهانىشدن را داشته باشد.
5. آمیختگى ادیان و مذاهب
با ظهور عصر ارتباطات و اطلاعات چند رسانهاى، احتمال دارد که در آینده ظهور و پیدایش اشکال نوینى از ارتباطات و فنّاوریى رایانهاى را در عرصه دین و مذهب شاهد باشیم. از این رو، امکان شکلگیرى «ادیان بدون هویت ملى» که مبدأ یا مرکز مشخصى ندارند نیز وجود دارد؛ پدیدهاى که مىتوان آن را به عنوان «انطباق یا آمیزش نوین» توصیف کرد.
پدیده آمیختگى ادیان در جوامعى که سنتهاى مذهبى متعدد به طور همزمان حضور دارند، امرى کاملاً طبیعى است، مانند ارتباط و آمیزش میان شینتو و بودیسم که در ژاپن به رسمیت شناخته شده و یا آمیزشى که میان نائویسم، آیین کنفوسیوس و بودیسم در چین دیده مىشود و نیز ارتباطى که بین بودیسم و هندویسم در نواحى گستردهاى از کشورهاى جنوب و جنوب شرقى آسیا وجود دارد؛ ارتباطى که بر اساس اطلاعات موجود و بدون لزوم هر گونه ارتباط خارجى میان گروههاى مذهبى درگیر انجام مىشود.
آمیختگى، ویژگى بارز ادیان نوین ژاپنى است که بیشتر بر مطالب گرفتهشده از شینتو و بودیسم استوارند و در تعالیم و رسوم ادیان و مذاهب سنتى ریشه دارند، هر چند در سالهاى اخیر برخى از ادیان نوین وجود دارند که ارکان خود را از مسیحیت وام گرفتهاند. بودیسم بدوى، بودیسم تراوادا، اوموتو و جنبشهاى عصر جدید آمریکایى از جمله سنتهاى مذهبى هستند که با خاستگاههاى کاملاً خارج از الگوى ادیان و مذاهب کهن سنتى در ژاپن مشاهده مىشوند.
در این بین، مذهب «اوموتو» (Omoto) که در پایان قرن نوزدهم پایه گذارى شد و بین دهه 1910 تا 1930م به اوج خود رسید، عامل مهمى در آمیختگى نوین بسیارى از ادیان متأخر بوده است و از این اعتقاد صریح طرفدارى مىکرده که: «همه ادیان یکى هستند» و یا «همه ادیان یک خاستگاه دارند». بسیارى از ادیان نوین این عقیده را قبول دارند و احتمال دارد که تضعیف هر تمایلى در پذیرش اجرا و ارکان انواع سنتهاى مذهبى مرسوم تأثیر و نتیجه چنین عقیدهاى باشد.
نکته دیگرى که در پایان مىتوان بیان نمود، تأثیرات شگفت عصر اطلاعات در دستیابى آسان و سریع به اطلاعات مربوط به تعالیم، آموزهها و فعالیتهاى ادیان و مذاهب مختلف است. حتى کسانى که از تربیت تخصصى مذهبى لازم برخوردار نیستند، مىتوانند بهآسانى به چنین اطلاعاتى دسترسى پیدا کنند و بهراحتى جنبشهاى مذهبى نوینى را شکل دهند. بدیهى است که این امر فقط به وسیله آمیختن مؤلفههاى منابع مختلف دینى که در شبکه جهانى موجود است، صورت مىگیرد.
تمدن غربى ، مسیحیت و روشنگرى
مترجم دکتر عزت الله فولادوند
چند ماه پیش، در ژوئن 2005، «مرکز دین و دموکراسى»([1][1]) دانشگاه ویرجینیا (آمریکا) کنفرانسى در شهر وین برگزار کرد به نام «دین و سکولاریسم و پایان کار غرب» شرکت کنندگان افرادى مختلف بودند، از دانشگاهى و پژوهشگر و روحانى و روزنامه نگار. چند تن از آنان ــ از جمله استادان جامعه شناسى، اخلاق اجتماعى و سیاسى، فلسفه، دین شناسى، تاریخ و علوم سیاسى ــ سخنرانیهایى درباره موضوع کنفرانس ایراد کردند. نوشته اى که مى خوانید متن سخنرانى پروفسور جیمز کِرْث([2][2]) است. او در رشته تاریخ در مقطع کارشناسى از دانشگاه استنفرد و در مقاطع کارشناسى ارشد و دکترى از هاروارد فارغ التحصیل شد
شش سال از 1973 در هاروارد درس مى گفت، و از آن سال به استادى کرسى علوم سیاسى در کالج معتبر اِسوارْث مور([3][3]) منصوب شد. وى همچنین در طول سالها در مؤسسه مطالعات پیشرفته دانشگاه پرینستن پژوهشگر میهمان، در دانشگاه کالیفرنیا استاد میهمان علوم سیاسى و در دانشکده نیروى دریایى آمریکا استاد مدعو استراتژى بوده است.
ادامه مطلب...
از دهه 1960 به این سو، تغییرات ساختار قومى در اروپا و آمریکا، حمله به دین مسیح را نهادینه کرده است. در آمریکا، سلسله اى از احکام دیوان عالى کشور دیوار ستبر جدیدى میان دین و دولت کشید و عملا مسیحیت را از عرصه عمومى بیرون راند. این تحول ارتباط داشت با افول چیرگى نخبگان سفیدپوست آنگلو ساکن پروتستان در حوزه هاى روشنفکرى و حقوقى. در اروپا، مهاجرت از کشورهاى مسلمان که از دهه 1960 به مقیاس کلان آغاز شده بود، همچنان ادامه یافت. نتیجه این امر استقرار جماعات بزرگى از مسلمانان بوده است که اکنون 5 تا 10 درصد جمعیت بسیارى از کشورهاى اروپایى از آنان تشکیل مى شود، و دلیل بیشترى براى نخبگان سیاسى اروپا فراهم کرده است تا مسیحیت را از عرصه عمومى پس بزنند.
گرچه حمله به سنت مسیحى در سراسر غرب وجود داشته است، ولى آثار آن در اروپا و آمریکا متفاوت بوده است. در اروپا، و از همه روشن تر اینجا در اتریش، مذاهب مسیحى همواره با مصادر امور سیاسى و اجتماعى همبسته بودند. با گسترش دموکراسى لیبرال و بازار آزاد ــ یعنى نتایج عملى لیبرالیسم ــ مذاهب مسیحى همزمان با مصادر و مراجع مذکور رو به افول نهادند. اما در آمریکا، کثرت «فرقه»هاى مختلف مذهبىِ مستقل از دولت و مستقل از یکدیگر چنین نتیجه داد که ایالات متحد از بدو تأسیس صاحب نوعى دموکراسى دینى و بازار دینى شد. اگر به نظر مى رسید که فلان مذهب مسیحى به فلان مرجع سیاسى یا اجتماعى وابسته است که اکنون آبرو و اعتبارى ندارد، مسیحیان آمریکا به آسانى مى توانستند در عین حفظ اصول بنیادى دین مسیح، به مذهبى دیگر روى بیاورند. با این توضیح مى توان دانست که چرا امروز مسیحیت در آمریکا به مراتب بیش از اروپا برخوردار از قوت و نشاط است. دین مسیح در میان نخبگان آمریکایى ارج و اعتبارى ندارد اما در بخشهاى وسیعى از جمعیت آن کشور همچنان از معنا و محوریت برخوردار است. حاملان این سنت تمدن غربى همین گروه از مردمند.
اکنون تنها سنت غربى مورد قبول نخبگان سیاسى و روشنفکرى و اقتصادى غرب، سنت روشنگرى است. از نظر نخبگان سیاسى و اقتصادى آمریکا، سنت مزبور عمدتاً به معناى مکتب روشنگرى بریتانیا (یا انگلیس و آمریکا) ست که بر آزادى فرد به صورت نهادى شده آن در دموکراسى لیبرال و بازار آزاد تأکید مى کند. ولى از دید نخبگان روشنفکرى و سیاسى و اقتصادى اروپا، و همچنین نخبگان آمریکایى در دانشگاهها و رسانه ها، همان سنت بیشتر به معناى مکتب روشنگرى فرانسه یا اروپا به استثناى انگلستان است که بر عقلگرایى به شکل نهادى شده آن در بوروکراسى تأکید دارد. این نخبگان با هم صورت معاصر روشنگرى را تبلیغ مى کنند و پیش مى برند و عزم جزم کرده اند بر تحمیل آن به سراسر جهان و حذف هر گونه بقایاى دو سنت دیگر غربى ــ یعنى میراث کلاسیک یونانى و رومى و میراث مسیحى.
بسیارى از نخبگان آمریکایى و اروپایى آرمانها را از نو تعریف کرده اند. اقتصاد آرمانى، اقتصاد جهانى است، نه غربى جامعه آرمانى، جامعه چند فرهنگى است، نه غربى و نظام سیاسى آرمانى، سازمانهاى غیر دولتى (NGOs) فراملیتى و نظام حکومت جهانى است، نه غربى. گمان بر این است که به جاى تمدن غربى، تمدنى جهانى وجود دارد که نخبگان چند فرهنگى و فراملیتى تصورات خود از حقوق بشر را در آن پیاده خواهند کرد و به اجرا خواهند گذارد. نوعى امپراتورى جهانگیر وجود خواهد داشت، اما با این تفاوت که به آن حکومت جهانى خواهند گفت. همچنین گونه اى دین جهانگیر پدید مى آید که نام آن حقوق جهانى بشر خواهد بود. حاصل کلام اینکه از غرب خواهیم رفت به «پسا غرب».
مورخان آغاز عصر جدید را معمولا اواخر سده پانزدهم مى دانند. روشن است که عصر جدید را همچنین مى توان عصر غرب دانست. همه حرکتها و نهضتهاى معرف دوران جدید از اروپا منشأ گرفتند و به دست اروپاییان در بقیه جهان گسترش یافتند و حتى تحمیل شدند.
دین و انسان
مریم ملا حسنی
دین همزاد انسانهاست و از امور فطری و ذاتی او به شمار می رود . دین همواره در طول تاریخ زندگی انسانها با آنها همراه بوده و تا پایان جهان نیز ادامه دارد . هیچ دوران و مکانی نبوده که دین در آن حضور نداشته باشد.
به همین دلیل است که جامعه شناسان و مردم شناسان که در ابتدا از انسان ها به عنوان موجودات "مستوی القامة"و ابزار ساز و سیاست ورز نام می بردندامروز او را به عنوان موجود دین ورز معرفی می کنند.
بر اساس نتایج پژوهش های جامعه شناختی نود و پنج در صد انسان ها معتقد به یکی از ادیان هستند و هیچ قومی را نمی توان را یافت که نوعی از اندیشه های دینی در میان آنها رواج نداشته باشد.
این پژوهش ها در واقع نظر برخی از جامعه شناسان هم چون آگوست کنت را رد می کند . کنت برای جامعه سه مرحله ی :ربانی،فلسفی و علمی در نظر گرفت و معتقد بود که اکنون ما در مرحله ی علمی به سر می بریم و دیگر جایی برای سخن گفتن از دین و خدا وجود ندارد .
پیتر برگر از جامعه شناسان برجسته در مقاله ی "موج سکولارزدایی از جهان"بیان می کند که نه تنها ما جز چند مورد استثنا نمی توانیم از جهان سکولار شده صحبت کنیم بلکه چه بسا احساسات دینی در برخی مناطق بیشتر از گذشته نیز شده است . و این امر بر خلاف نظر عده ای از روشنفکران مخصوص جوامع عقب افتاده هم نیست بلکه در شهر هایی که به شدت اندیشه ی نو گرایی در آنها رسوخ کرده دیده می شود.
او علت مقبولیت دین و حرکت های دینی را بدیهی دانستن این امر و فطری بودن آن می داند.
تعریف دین به آسانی میسر نیست زیرا : نمی توانیم از دین تعریف ما هوی داشته باشیم چون دین مجموعه ای از قواعد اعتقادی،اخلاقی،فقهی و حقوقی است که وحدت حقیقی ندارد پس فاقد ماهیت است به عبارت دیگر نمی توان به صورت منطقی آن را به جنس و فصل تعریف کرد.
از دین می توان تعریف مفهومی داشت. بدین ترتیب دین مجموعه ای از عقاید و قوانین و مقرراتی است که هم به اصول بینشی بشر نظر دارد هم درباره ی اصول گرایشی او سخن می گوید و هم اخلاق و شوؤن زندگی او را پوشش می دهد.
امروزه دین مورد توجه رشته های مختلف علمی قرار گرفته است. درجهان غرب با دید های مختلفی به آن می پردازند از جمله با دید فلسفی،عرفانی،جامعه شناختی و ...
دین، جامع اقسام فراوانی است که برخی از آنها فقط از لحاظ لفظی با هم اشتراک دارند نه از لحاظ معنوی .
در یک تقسیم بندی کلی دین یا بشری است و یا وحیانی.
ادیان بشری را انسان ها به سبب احتیاجات روانی خود ساخته اند مانند:بت پرستی یا اعتقاد به نیروهای جادویی.
ادیان وحیانی ریشه دروحی دارند و غیب . انسان ها فقط دریافت کننده ی آنند نه سازنده ی آن.
هر کدام از این ادیان مورد مطالعه ی شاخه های مختلف علم مانند : فلسفه ی دین ،جامعه شناسی دین ،انسان شناسی دین و ...قرار می گیرند.
فلسفه ی دین به یک معنا تفکر فلسفی درباره ی دین است در واقع کوششی فلسفی، برای تحلیل و بررسی انتقادی اعتقادات دینی . فیلسوفان احساس می کنند که می توانند هر جنبه ای از دین را مورد تحلیل فلسفی قرار داد.
تعریفی که اکثر مردم از دین در ذهن دارند بیشتر نزدیک به نگاه الهیون به دین است . دین به عنوان مجموعه ای از قواعد و روش های زندگی که خداوند برای هدایت بشر در اختیار او قرار داده است.
جامعه شناسی در تعریف دین می گوید :"دین اعتقاد به هستی های روحانی است "،" دین نظام یکپارچه ای از باور ها و عملکرد های مرتبط به چیز های مقدس است"
اما از لحاظ انسان شناسی ،دین جنبه های مختلف پیدا می کند . انسان شناسی دینی در نیمه ی قرن 19 شکل گرفت ولی در آغاز مطرح شدن برخی موضوع های بیهوده مانع از رشد آن شد.
در ابتدا با رویکرد ساده پندارانه ای رو به رو هستیم و بعد سیر تطوری را در این زمینه می بینیم .
موضوع دین از نظر انسان شناسی دینی از یک سو تبیین سرچشمه های دین (خداوند،بت ،ماناو...)و از سوی دیگر مکان هایی است که این نیروها در آن تجلی می کنند (سنگ ها ، آتش و....)
انسان شناسی دینی انسان را به عنوان موجودی مطالعه می کند که با آنچه خود آن را مقدس می شمارد وارد رابطه شده و در خلال این رابطه آن را دگرگون می سازد.
این شاخه از انسان شناسی در واقع بخشی از انسان شناسی نمادین است و تمام ابعاد نمادین زبان،هنر و فرهنگ را در بر می گیرد.
حوزه ی انسان شناسی دین بسیار گسترده است و از آنچه به اصطلاح لوی برول ذهنیت ابتدایی نامیده می شود تا سحر و جادو و اشکال سازمان یافته ی دین را در بر می گیرد .
انسان شناسان متفاوتی از تایلر و دور کیم تا مولر و لوی استراوس در این زمینه نظریه پردازی کرده اند .
به بیان ساده تر می توان گفت انسان شناسی دینی شاخه ای از علم انسان شناسی است که در آن باورها،عقاید،ارزش ها ،مناسک ،نماد هاو اسطوره ها و ...در حوزه ی دین در میان اقوام مختلف مورد بررسی قرار می گیرد.