سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ عزّوجلّ ـ، هرکس را که زود به زود طلاق می دهد و همسر عوض می کند، دشمن می دارد . [امام باقر علیه السلام]

مطالعات ادیان


نهضت روشنگری??قرن ?? با مبارزاتی که برای آزادی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داشت، زمینه فکری مستقیم آزاداندیشی کلامی گردید. ملاک قضاوت روشنگرانه به کاربردن عقل بود، که در آن رمز و رازهای ایمان دینی دستخوش این تلقی بود که آن ها صرفاً بازمانده های جهل و خرافات گذشتگان است. خداشناسی طبیعی [= عقلی]?? تعبیر بسیار متداول از این موضع عموماً منفی گشت. با ظهور فلسفه متأخر بزرگ ترین متفکر قرن، ایمانوئل کانت، عصری جدید آغاز گشت. وی با تحلیل ماهیت معرفت درصدد ارائه توجیهی عقلانی برای ایمان برآمد. اما پاسخی که او در کتاب «نقد عقل محض»?? به دست داد به نحوی بود که الهیات طبیعی را که مدت مدیدی از تأسیس آن می گذشت و بیش تر متفکران خداشناسی طبیعی و نیز متفکران ارتدوکسی آن را اصلی بنیادین تلقی می کردند، ویران می کرد. او به جای الهیات طبیعی، گواه وجدان اخلاقی را مطرح ساخت: از نظر کانت اعتقاد به خدا را باید به لحاظ فلسفی «اصل مسلم»?? عقل عملی??یا اخلاقی دانست. فهم علمی نتوانست وجود خدا را اثبات کند بلکه این اراده است که به عنوان قوه?? حیات اخلاقی وجود خدا را می طلبد. فلسفه دین کانت یا به تعبیر دقیق تر فلسفه دینِ مسیحیت وی در کتاب وی «دین در چارچوب محدودیت های عقل محض» که دارای عنوانی در خور است، تجسّم یافته است. این کتاب یکی از منابع مهمی است که آزاداندیشی مدرن الهیاتی از آن سرچشمه گرفته است. در واقع پل تیلیخ کاملاً محق است که تعالیم کانت را به عنوان تعالیم سرنوشت ساز الهیات قرن نوزده بداند.??

دورنمایی که کانت در چارچوب آن به دین می نگرد در ظاهر تنگ نظرانه است. او می گوید دین همانا اخلاق??است یا به هر حال اخلاق جوهر اصلی دین است، هرچند آن را بر حسب فرامین الهی تعبیر و تفسیر کنیم. به تعبیر دیگر مسأله «دین» مسأله ای نظری نیست که در آن دین اساساً در سطح متافیزیکی اعتبار یابد، بلکه مسأله ای عملی است که بالکل متعلق به سرشت اخلاقی انسان هاست. این توهم که می توان برای عادل شدن نزد خدا از طریق اعمال عبادی دین به نتیجه رسید، خرافه است.??بنابراین، فرو کاهش گرایی ای??که این بیان کانت مستلزم آن است ضرورت نقادیِ اعتقادات و رسوم سنتی را به امید دستیابی به بیان روشن تری از آنچه که مسیحیت عقلی حقیقتاً متضمن آن است، ایجاب می کند. چنین تأکیدی بر نیاز به تمایز میان امور گوهری و ضروریِ [دین] و امور غیرگوهری و غیر ضروری [دین ]که معیار آن به مدد عقل و وجدان به دست می آید اصل هدایت بخش همه انواع مسیحیت آزاداندیش و به خصوص مذهب پروتستان قرن ?? آلمان، گردید.

? پروتستانتیزم لیبرال:با این حال، چنانچه قرار است که به تعریفی مفید از آزاداندیشی دست یازیم باید دست به چند گزینش بزنیم. لازم به ذکر است که نباید پروتستانتیزم لیبرال را به سهولت با لیبرالیسم پروتستانتی یکی دانست. جین رویل?? الهی دان آزاداندیش فرانسوی، می گوید: یک مؤمن بالنسبه? سنتی ممکن است پای بند آزاداندیشی باشد ولی او با این کار یک پروتستان آزاداندیش نخواهد بود.??

در واقع آزاداندیشی پروتستانتی چیزی بیش از تلقی عده ای از دین مسیحیت نیست. این عده یک گرایش آزاداندیشانه را با آن دسته از اعتقادات دینی عموماً پروتستانتی ترکیب کرده اند. چنین موضعی مشخصاً از آبشخورهای زیادی متأثر است. و [لذا ]آرای بسیار متنوعی را ارائه می کند. از سوی دیگر، پروتستانتیزم لیبرال عنوانی است که بهتر است در مورد نوعی از تفکر کلامی ای به کار رود که در مقابل پیشینه عموماً لوتری قرار دارد و در آلمان در خلال قرن نوزده ابتدا بر اثر مجاهدت فریدریش شلایر ماخر??و سپس آلبرت ریچل?? رشد و توسعه یافت. البته نباید این نوع تفکر کلامی را محدود به آلمان دانست. مثلاً در فرانسه می توان آگوست ساباتیر??و ژان رویل??را در زمره پروتستان های لیبرال دانست، همچنان که در امریکا می توان از افرادی چون «ویلیام آدامز برون»??، عضو فرقه پرسبیترین??و در بریتانیای کبیر از تی. ار. گلاوِر??و سی. جی. کادوکس??که عضو فرقه کانگرگیشن?? بودند. نام برد. باز می توان به وضوح پژواک و بازتاب هایی از اندیشه کانتی به عنوان اصل و قانونی در پروتستانتیزم لیبرال یافت، در حالی که در مورد لیبرالیسم پروتستانتی (به هر نحو که شده، در مناطق و محیط های انگلوساکسون) روحیه غالب، بیش تر روحیه قائلین به مکتب افلاطونی کمبریج یا روحیه قائلین به آسان گیری در مسائل دینی و تعبیرات اصول مربوطه??بود که با اسقف اعظم جان تیلتسون??ملازم و در ارتباط بودند و نه روحیه کانت تا چه رسد به روحیه شلایر ماخر.

با این همه، پا فشاری بیش از حد بر چنین تمایزاتی باعث پنهان ماندن بخش وسیعی از زمینه های فکری مشترکی خواهد بود که لیبرال ها را به همه تفاوت های جزئی که در فکر و عقیده دارند، در مقابل دیدگاه سنت گرایان و به طریق اولی در مقابل دیدگاه بنیادگرایان قرار می دهد. تفاوت ها[ی موجود میان انواع گروه های لیبرال] بیش تر کمّی اند تا کیفی و لذا به ناچار با ویژگی های فرقه ای مشخص می شوند.از همین رو، همه لیبرال ها اولاً خواهان تفسیری باز از اعتقادات جزمی در مواردی که این اعتقادات جزمی وجود دارند می باشند. و ثانیاً نسبت به نظرپردازی های کلامی / الهیاتی ای که ظاهراً فاقد هرگونه ارتباط اخلاقی ویژه ای هستند، بی اعتنا می باشند. و ثالثاً نسبت به تأثیر معرفت، علوم جدید، اعم از علوم تاریخی و طبیعی، بر اعتقادات سنتی حساس اند. در واقع یکی از عوامل تعیین کننده اندیشه دینی لیبرال در دوران نه چندان دور، نقد تاریخی کتاب مقدس و تأثیری است که این امر به ناچار بر فهم و به کارگیری کتاب مقدس که از نظر پروتستان ها همواره منشأ آموزه های مسیحی است گذارده است. از همین جاست که می توان گفت مکاتب لیبرالی گوناگون اساساً ریشه در پاسخ های گوناگونی دارد که تک تک اندیشمندان دینی به هر یک از این مباحث و مسائل عمده داده اند.          

نویسنده:برنارد ام. جی. رییردون      



گروهی از دانشجویان ::: دوشنبه 87/5/7::: ساعت 9:15 صبح


مسیحیت جهانی(قسمت اول

منبع: - به نقل از کتاب درآمدی به مسیحیت نوشته مری جو ویور 1381

نویسنده: مری - جو ویور

مترجم: حسن - قنبرى

هیئت‌های تبشیری، اعتقاد به وحدت عمومی کلیساها و چالش‌های جهان سوم در فصل هفتم، بعضی از چالش‌های تجدد را بررسی کردیم و واکنش‌های گروه‌های مختلف مسیحی را متذکر شدیم. در فصل هشتم، به خلاقیت و نوآوری فوق‌العاده‌ای که حاصل رشد و گسترش مسیحیت در قرن نوزدهم آمریکا بود نظری افکندیم. در هر دو بخش، از تکثر دین مسیحی آگاهی بیشتری یافتیم. دیگر از کاتولیک‌ها، مسیحیان ارتدکس و پروتستان‌ها صحبت نمی‌کنیم، بلکه اکنون باید خصوصیات منطقه‌ای نظیر ارتدکس روسی و ارتدکس یونانی و واژه‌هایی را که مبین نگرش‌های کلی عقلی‌اند، نظیر لیبرال و بنیادگرا، اضافه کنیم. به علاوه، ظهور مسیحیت انجیلی را نه تنها به شکل اجتماعات نوین، بلکه به عنوان وجهه مهم بسیاری از کلیساهای اصلی پروتستان ملاحظه کردیم. بالاخره، می‌دانیم که آمریکا موطن آزمودن، تجربه، انشعاب و گروه‌بندی‌ها بود. نهضت‌های اشتراکی و فرقه‌های جدیدی نظیر آیین مورمون و علم مسیحی ظهور پیدا کردند و کلیساهای رسمی نظیر متدیست‌ها و پرسبیترن‌ها بر سر مسائل دردناکی که در طول جنگ داخلی به وجود آمده بودند، منشعب شدند و انگیزه‌های کلی برای بازگرداندن اتحاد مسیحی الهام‌بخش شکل‌گیری گروه‌هایی از مسیحیان همفکر در فرقه‌های جدیدی نظیر کلیساهای مسیحی شد.

همه این صور حیات جدید نشان می‌دهند که مسیحیت دین زنده و پویایی است. در این فصل دو ماجرای مشترک سده‌های نوزدهم و بیستم یعنی نهضت تبشیری (تبلیغی) و «اعتقاد به وحدت عمومی کلیسا»(1) را بررسی می‌کنیم تا ببینیم چگونه مسیحیت در این محیط‌های فرهنگی جدید رشد و گسترش یافته است و چگونه این محیط‌ها آن‌را به چالش واداشته است.

فهم انگیزه تبشیری و تبلیغی

از نخستین روزهای نهضت مسیحی، دعوت به مسیحیت موضوع مهمی بود. سخنان عیسی در انجیل متی، 28: 19-20 به عنوان یک دستور روشن تفسیر می‌شد: مومنان ملزم بودند که «همه امت‌ها را پیرو سازند»، با این اطمینان که عیسی همیشه با آنان خواهد بود، حتی در «آخرالزمان». همین اندیشه که «آخرالزمان» یا پایان جهان نزدیک است، الهام‌بخش بعضی از نخستین مسیحیان شد تا پیام خود را در سراسر دنیای شناخته شده گسترش دهند؛ با این حال، وقتی آشکار شد که جهان به این زودی پایان نمی‌یابد، با این حال، مسیحیان سخنان عیسی را به مثابه یک فرمان اخذ کردند و هرجا رفتند اعتقاد جدید خود را اشاعه دادند.

ملاحظه کردیم که امپراتوری مسیحی تحت حکومت قسطنطین به واسطه قدرت و زیبایی‌اش و نیز به واسطه توجهش به بحث‌های فلسفی و صراحت اعتقادی ممتاز بود. جنبه مهم دیگری از پشتیبانی‌های قسطنطین از مسیحیت حمایت او از مبلغان مسیحی بود، کاری که مسیحیت ارتدکس آن را ادامه داد. مثلا سیریل(2) و متدیوس(3) (وفات 869-885)، دو برادری که امپراتوری ارتدکس شرقی از آنان حمایت کرد، به «رسولان اسلاوها» معروف بودند. سیریل مقام خود را در دانشگاه سلطنتی قسطنطنیه رها کر د و متدیوس نیز از موقعیت خویش، که فرمانداری ایالتی بود، دست کشید و هردو به سلک کشیشی درآمدند و مسیحیت را در سرزمین موراویا اشاعه دادند. ایشان به دلیل آشنایی با زبان اسلاوی، توانستند به موفقیت‌های دست یابند. به دلیل کاری که آنان درباره الفبای این زبان انجام داده بودند، توانستند کتاب مقدس و دعای مربوط به آیین عبادی را به زبان اسلاوی ترجمه کنند و زیربنای آنچه را به شکوفایی ادبیات اسلاوی انجامید بنیان گذاشتند. از نظر بسیاری از مسیحیان ارتدکس امروزی، زبان اسلاوی زبان رسمی آیین عبادی است.

ادامه مطلب...

گروهی از دانشجویان ::: دوشنبه 87/5/7::: ساعت 9:0 صبح


مسیحیت جهانی(قسمت دوم

? منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از کتاب درآمدی به مسیحیت نوشته مری جو ویور 1381

   ? نویسنده: مری - جو ویور

? مترجم: حسن - قنبرى

  مبلغان پروتستان در قرن نوزدهم

بنابر دلایل واضحی، پروتستان‌ها در سده‌های شانزدهم، هفدهم و هجدهم در انجام فعالیت تبلیغی تعجیل نکردند. ایشان علاوه بر این که کاملاً مشغولیت تثبیت بینش‌های جدید دینی خود بودند، این امر نیز که آنان رهبانیت را شیوه‌ای از حیات مسیحی نمی‌دانستند می‌رساند که توان اجرایی برای استیلای تبلیغی نداشتند. به علاوه، این اعتقاد که خدا کسانی را برمی‌گزینند تا آنان را نجات دهد، غالباً پروتستان‌ها را وامی‌داشت که تغییر کیش دادن را «برنامه خدا» بدانند، یعنی {در امر سعادت و رستگاری} هیچ نیازی به کمک عوامل انسانی نیست. آنان عبارت انجیل متّی را رهنمود عیسی به حواریون می‌دانستند و نه فرمانی به مسیحیان همه دوران‌ها.

البته استثناهای قابل ذکری هم در کار بوده است. نهضت زهدگرایی انگیزه قوی در امر تبلیغ داشت و موراویان قرن هجدهم با شور و اشتیاق تبلیغی‌شان متمایز بودند مخصوصاً {در ارتباط} با سرخ‌پوستان آمریکایی در دنیای جدید. جان‌ویسلی مسئله قضا و قدر را انکار و بر این نکته تأکید کرد که نجات شامل همه کسانی است که به دعوت عیسی پاسخ دهند؛ این مواضع نشانه نگرش تبلیغی متدیسم بود، و نیز می‌توان شواهد تاریخی بر فعالیت تبلیغی در آیین پیوریتن یافت؛ اما اوج واقعی کار تبلیغی در کلیساهای پروتستان از قرن نوزدهم آغاز شد.

اولین قهرمان بزرگ نهضت تبلیغی پروتستان مردی انگلیسی به نام ویلیام کری(9) (1761-1834) بود؛ وی کفاشی خودآموخته و نابغه‌ای در زبان بود که به آیین انگلیکن درآمد و سپس بپتیست شد. در زمانی که امپراتوری بریتانیا بر اقوام جدیدی در هند و آفریقا تسلط یافته بود او نگرش نوعی آیین پروتستان را به تبلیغ تغییر داد. کتاب او به نام تحقیق در تعهدات مسیحیان نسبت به کاربرد ابزارهایی در تغییر کیش کفّار (1792) مؤید فهم او از سخنان عیسی به عنوان نوعی وظیفة جدید مسیحی بود. او اظهار داشت که عیسی فقط برای حواریون سخن نمی‌گفت، بلکه برای همة مسیحیان سخن می‌گفت و آنان را می‌فرستاد تا پیام بشارت را به دنیا برسانند. کری الهام‌بخش علاقه‌مندی بپتست‌ها به حوزه‌های تبلیغ شد. او برای فراهم آوردن اسباب مسافرت به هند پول تهیه کرد. در هند کتاب مقدس را به زبان بنگالی ترجمه و نوکیشانی را به مسیحیت جذب کرد، چون با آنان به زبان خودشان سخن می‌گفت. سال‌ها بعد استاد زبان در کلکته شد و دستور زبان‌های مهمی در زبان‌های مختلف هندی نوشت.

به طور کلی در قرن نوزدهم شور و اشتیاق تبلیغی از مشخصات کلیساهای پروتستان بود، مخصوصاّ در انگلستان و آمریکا. جوانان به چالش‌های ناشی از عرضة سخنان خدا به اقوام مختلف در اقصا نقاط کرة زمین علاقة خاصی داشتند. آنان مانند کری سخنان عیسی را متوجه خود می‌دانستند. سرودهای مذهبی و رساله‌هایی که در آن زمان ارائه شده بود، الهام‌بخش آنان شد که «نوای خوش نجات» را به دورترین نقاط جهان برسانند. {8} مخصوصاّ مسیحیان انجیلی معتقد بودند که برای شکرگزاری از ایمان مسیحی خود، بهترین واکنش این است که وحی مسیح را به همه برسانند. اگر مسیحیان وابسته به نهضت اصلاح دینی زندگی خود را وقف دوستی و محبت به همسایه می‌دانستند مسیحیان احیاگرا در دورة بعد از دومین بیداری عظیم این محبت همسایه را- به همه‌جا بسط و گسترش می‌دادند. آرزو و امیدی که آنان را به حرکت درمی‌آورد این بود که دنیا کاملاّ تحت سلطة مسیح درخواهد آمد و هدف آنان این بود که در سراسر کرة زمین انقلابی اخلاقی به وجود آورند. شور و اشتیاق و خوش‌بینی فراوان بود و به خوبی با اندیشه‌های آمریکاییان راجع به تقدیر روشن عجین شده بود؛ یعنی بسیاری معتقد بودند که خدا آمریکا را مقدّر کرده است تا دمکراسی را به جهان عرضه کند،‌ همان‌طور که مسیحیان مأمور بودند تا پیام بشارت را به همة ملل برسانند.

ادامه مطلب...

گروهی از دانشجویان ::: دوشنبه 87/5/7::: ساعت 8:59 صبح


مسیحیت جهانی(قسمت سوم)

 منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از کتاب درآمدی به مسیحیت نوشته مری جو ویور 1381

  نویسنده: مری - جو ویور

مترجم: حسن - قنبرى

سال‌های اولیه نهضت وحدت کلیساها

مبلغان مسیحی از فرقه‌های مختلف، به دلایل تاریخی مناسبی، خود دچار تفرقه و تشتت داخلی شدند: آنان از تعمید، آیین عشای ربانی، ماهیت کلیسا و جایگاه کتاب مقدس در عبادت، فهم‌های مختلفی داشتند. اما مسیحیان جدید در نقاط دوردست این تمایزات اعتقادی را درک نمی‌کردند و هنگامی که مبلغان مسیحی درباره تفسیر دینی با یکدیگر منازعه و جروبحث می‌کردند اینان بهت‌زده می‌شدند. چگونه مسیحیان می‌توانستند از وحدت جسم مسیح {کلیسا} سخن بگویند و با این حال مدعی باشند که یک تفسیر از مسیحیت از سایر تفاسیر بهتر است؟ نخستین فهم از این امر که سیاست همکاری و همیاری بهتر از رقابت است به فکر مبلغان پروتستان قرن نوزدهم خطور کرد و این هیجان‌ها منجر به طلیعه‌های نهضت وحدت کلیساها شد.

لغت «اکیومنیزم»(19) {اعتقاد به وحدت کلیساها} از کلمه یونانی oikoumene گرفته شده و به معنای «کل جهان مسکون» است. {14} نهضت وحدت کلیساها معمولا به تلاشی که همه کلیساهای مسیحی برای بازیافت وحدت همه مؤمنان به عمل آوردند، تعریف می‌شود. به لحاظ آرمانی، نهضت وحدت کلیساها باید مسیحیان را به ورای اختلاف‌های اعتقادی و عبادی ببرد و به وحدتی که در نهضت اولیه مسیحی تصورش می‌رفت، برساند. ما چندین مرتبه در این کتاب متذکر شده‌ایم که مسیحیت اولیه به واسطه اختلاف‌هایش مشخص می‌شد و در این که آیا چنین وحدتی واقعاً امکان دارد یا نه متحیریم. در عین حال، اندیشه وحدت مؤمنان، اندیشه جالبی است و توانسته است مسیحیان جدید را حول مباحثات سودمندی گردهم آورد.

ملاحظه کردیم که یهودیت در زمان عیسی، دین متکثری بود، با قرائت‌های بسیار مختلف، و دیدیم که دین در دنیای رومی اعمال و عقاید بسیار متنوعی در خود می‌پذیرفت. مسیحیت در ابتدا دینی بود که میان سایر ادیان؛ اما با قسطنطین، مسیحیت خود را به عنوان یک دین واقعی عرضه داشت، با چنان قدرتی که سایر قرائت‌های اعتقاد دینی (مثلاً شرک) محکوم و ریشه‌کن شد. این اندیشه که مسیحیت تنها دین واقعی دنیاست و اوج آن در مظهر اروپایی‌اش قرار دارد منجر به گرایش های تبلیغی در اوایل دنیای جدید شد.

به یاد آورید که تا دوره جدید، مدارا با آرای بسیار متنوع، از مشخصات مسیحیت نبود. آیین کاتولیک قرون وسطا قرائت‌های مختلف از مسیحیت را بدعت تلقی می‌کرد و در جهت ریشه‌کنی و نابودی آنها می‌کوشید. مدارا در برابر قرائت‌های گوناگون از ویژگی‌های مسیحیت در دوره نهضت اصلاح دینی (هم پروتستان و هم کاتولیک) نیز نبود. تفاسیر بدلیل مسیحیت خطا و خطرناک تلقی می‌شدند و مسیحیان در قرن هفدهم بیشتر می‌کوشیدند که دشمنان خود را نابود کنند، نه به این که آنان را دوست داشته باشند. ملاحظه کردیم که هرچند پیوریتن‌ها برای آزادی دینی به آمریکا آمدند، اما آزادی را فقط برای خود تفسیر کردند: آنان هیچ علاقه‌ای به امنیت کاتولیک‌ها، یهودیان، بپتیست‌ها، شیکرها یا لوتری‌ها نداشتند. در عین حال، گروه‌های دیگری از مسیحیان- نظیر جرج فوکس و کواکرها در قرن هفدهم، الکساندر کمبل و «شاگردان مسیح»‌در قرن نوزدهم – تأسیس شدند، دقیقاً بدین خاطر که این انشعابات در مسیحیت الهام‌بخش بنیان‌گذاردن این گروه‌ها شد که دنبال قرائتی از مسیحیت بروند که الام این انشعابات را تسکین دهد. امروزه تا حد زیادی مورمون‌ها و بپتیست‌های جنوبی از حرارت شور و شوق وحدت کلیسایی دلگرم نمی‌شوند و کاتولیک‌ها افراد محتاطی هستند که دیر به گفت و گوی وحدت کلیسایی آمده‌اند. این گروه‌ها حق ویژه‌ای برای فهم خاص خود از مسیحیت قائل‌اند و گاهی تلاش‌هایی را که برای وحدت کلیساها به عمل می‌آید، تضعیف و کم‌رنگ کردن حقیقت تلقی می‌کنند.

ادامه مطلب...

گروهی از دانشجویان ::: دوشنبه 87/5/7::: ساعت 8:57 صبح


         تجدد در کلیسا(قسمت اول

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از فرهنگ تاریخ اندیشه ها، جلد دوم، چاپ اول 1385

   نویسنده: جان - رته

مترجم: صالح - حسینی

 1. مقدمه

اصطلاح «تجدد» (مدرنیسم)، در بافت تاریخ مذاهب که استعمال شود، به مجموعه اندیشه های انتقادی و فلسفی و کلیسا شناختی(1) دلالت می کند که تعدادی از روشنفکران کاتولیک اروپایی در فاصله 1890 تا 1910 به آن پرداخته اند و نیز خاصه به محکوم کردن نظام مند این اندیشه ها توسط پاپ پیوس دهم در 1907 اطلاق می شود. همین طور هم دلالت می کند به نهضت گسترده و ریشه ای برای اصلاح در کلیسای انگلیس، که اواخر قرن نوزدهم شروع می شود و درسال های پس از جنگ جهانی اول به اوج می رسد. این اصطلاح را، در معنای توسعی و بدون ارجاع کلامی دقیق، به متضاد قشری گری، یا معادل آیین پروتستان لیبرال، نیز ـ خاصه در ایالات متحده ـ به کار برده اند. تازه از این کلی تر، کوشش های معمول در مذاهب سنتی و از جمله مذاهب شرق برای سازوار شدن با تمدن ملکی و علمی دنیای مدرن غرب را نیز تجدد توصیف کرده اند

الفاظ «متجدد» و «تجدد» در اصل از نظر معنا سلبی و جدلی بوده است. متجدد بودن به معنای بدعت گرا شدن بوده است. سه نسل در کاتولیسم رم «شائبه تجدد» به طرز مؤثری زندگی ها را بر یاد می دهد و به توجه جدی به اندیشه های نو پایان می دهد. در آنچه ذیلاً می آید، لفظ «تجدد» به اطلاق این کلمه در قلمرو پاپ دلالت می کند و لفظ «متجدد» هم محدود شده است به اندیشه های کسانی که مستقیماً مشمول محکومیت شده اند، با این حال باید توجه داشت که اشخاص درگیر و همین طور هم مورخان همدل این نهضت استعمال کرده اند بهتر است این نیز معلوم شود که برای اکثر معاصران این بحران، درون و بیرون کلیسا، اندیشه های متفکران غیر اسکولاستیک، یا کلی تر، متفکران بیرون از قلمرو پاپ، از موهلر توبینلنی گرفته تا اسقف نیومن اکسفوردی و موریس بلوندل ـ چندین دهه مشکوک بوده است.

دو وظیفه دغدغه خاطر تعدادی از روشنفکران روحانی و غیرروحانی کاتولیک بوده است. هم اینان بوده اند که در آغاز قرن [بیستم] در مقام اشخاص فهم بحران پدیدار می شوند. وظیفه نخست، تکوین نقد کتاب مقدس بوده است که با معیارهای تاریخنگاری قرن نوزدهم علمی باشد و نیز پشتیبان اصول اساسی تعالیم کاتولیک باشد. وظیفه دوم نیز ایجاد زبان فلسفی تازه ای بوده است که آیین کاتولیک را با اسباب دفاع در خور آدم های قرن بیستم مجهز گرداند. دو اصل بر این دو وظیفه غالب بوده است. اول این اعتقاد بوده است ک اگر قرار باشد آیین کاتولیک در نقد با علم کلام دچار تغییر گردد، این تغییر لازم است از درون بیاید؛ لازم است اندیشه های تازه را کسانی عرضه کنند که وفاداری و ایمان شخصی آنها فراتر از نقد باشد. دوم هم اینکه مذهب و فرهنگ کاتولیک به صورتی نشان داده شود که مکمل بینش انسان و جامعه ای باشد که متفکران مدرن از دوران اصلاح دین پدید آورده اند.

ادامه مطلب...

گروهی از دانشجویان ::: دوشنبه 87/5/7::: ساعت 8:51 صبح


 تجدد در کلیسا(قسمت دوم

? منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از فرهنگ تاریخ اندیشه ها، جلد دوم، چاپ اول 1385

   ? نویسنده: جان - رته

? مترجم: صالح - حسینی

 3. فلسفه و اعتقاد

آثار موریس بلوندل، با اینکه هرگز تخطئه نمی شود، موضوع مناقشه می شود. رساله اش را ـ با عنوانL Action (1893) ـ ممتحان در دانشگاه سوربن، که از طرفداران علم گرایی رنان بوده اند، به سبب لون مذهبی آن مورد انتقاد قرار می دهند. تا مدت ها نیز متکلمان کاتولیک شیوه کار و طرز تلقی اش را به لحاظ مذهبی نابسنده می دانسته و مردود می شمرده اند: «شیوه حالیت [درون ـ بودی]» موردنظر وی را تمهیدی برای واردکردن عرفان و ایمان گرایی به عرصه آموزه کاتولیک تلقی می کرده اند. بلوندل از این سبب خشم هر دو اردو را برمی انگیخته که می خواسته است توجه فیلسوفان را از تفکر تجریدی به تعهد و عمل فردی بکشاند. وی چنین استدلال می کرده که نیاز آدمی به شناخت از پویایی اراده به وقت رویارویی با اوضاع و احوال زندگی سرچشمه می گیرد. همین که آدمی به لحاظ فکری بر دنیای پدیده ها غلبه کند، عمل تازه اراده ضرورت می یابد یا اینکه باید به واقعیت دور و برش اکتفا کند و یا موضعی اتخاد کند که به روی تجربه مذهبی باز می شود.

بلوندل استلزامات آن چیزی را که «شیوه حالیت» برای مذهب مسیح عنوان می کرده، در 1896 در «نامه درباره دفاعیات» بسط می دهد و چنین استدلال می کند که، در جایی که اثبات حقیقت مذهب یا برتری یک مذهب بر مذهب دیگر از فلسفه برنمی آید، بر مدافع (مسیحیت) مدرن فرض است به صاحبان ذهن مستقل کمک کند که حقیقت دین [عیسوی] را به پایمردی شیوه حالیت دریابند. بلوندل پای می فشرده است که دین عیسوی به جای اینکه فطری باشد، هدیه است؛ آنچه فطری [درون بود] است، استعداد ذهن برای فهم نیاز آن به بیرون بودی یا استعلاست، اشتیاق بلوندل برای حفظ استعلای مذهب مسیح ـ خاصه راز الوهیت مسیح در برابر تأکید منتقدان بر عیسان تاریخ ـ منجر به نامه نگاری های پیچیده ای بر مدار بررسی اثر انتقادی لویزل می شود.

بعضی از این نامه ها مبنای مقاله تاریخ و اصول (عقاید)(1905) می شود و در آن بلوندل علاوه بر انتقاد از تاریخ گران ـ یعنی لویزل، که استدلال می کرده است، در عرصه نقد معلوم شده که اگر قرار به ماندن مذهب در میان باشد لازم است جلوه تحول یابنده روح مرتبط با نیروی ناشناخته بیرون باشد ـ از متکلمان کاتولیک نیز انتقاد می کند که معتقد بوده اند مذهب مسیح یکسره فراتاریخی و من عندی است و پای بست تردیدناپذیر (و غیر قابل تبیین) دژ اصول هنجارین در همه دوران ها و همه جوامع. بلوندل نظر کسانی را که کتاب مقدس را لوح محفوظ می دانسته اند، رد می کرده است و تأکید بر کلیسا را در قالب سنت زنده پیشنهاد می کرده است. وی بر این بوده است که نظرش مبنی بر «مفهوم سنت مکتب از فلسفه عمل» به مسیحیتی می انجامد «ملموس تر و عامتر، الاهی تر و انسانی تر از آنچه به کلام آید».

ادامه مطلب...

گروهی از دانشجویان ::: دوشنبه 87/5/7::: ساعت 8:49 صبح


 تجدد در کلیسا(قسمت سوم

 منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از نقل فرهنگ تاریخ اندیشه ها، جلد دوم، چاپ اول 1385

   نویسنده: جان - رته

مترجم: صالح - حسینی

 5. تاریخ نگاری و نتیجه گیری

سرگذشت اندیشه مدرنیسم مستور در کلیسا از 1910 حاکی از عواقب ناگوار محکومیت (1907) است. لئونس دگراندمیسون، سردبیر مجله Etudes در دوران بحران، نظر لیبرال ـ پیشرو را درباره بحران در جایی خلاصه می کند که مدرنیست را به این صورت تعریف می کند که وی کسی است که بین «مواضع سنتی و مدرن» در تعالیم مسیحی به جدال معتقد است و در مواجهه با این جدال بر آن می شود که از بین این دو «نظر سنتی است که باید با نظر مدرن منطبق شود». پیشروان چنی استدلال می کرده اند که خطای مردنیست نباید سبب شود که کار حیاتی مقترن ساختن حقیقت سنت با حقیقت مدرنیته وانهاده شود. آنها در تعالیم مسیحی خواستار تحول بوده اند، همان که بلوندل به صورت «خلقت مداوم» تعریف کرده است، خلقتی که «از نقطه آغاز می شود و رشد خود را تبدل جوهری(3) می دهد». این تبدل جوهری را بلوندل نقطه مقابل تکامل می داند که، به نظرش، تغییر حاصل از «فشارهای بیرونی» است و بس. پیشروان تاریخ گری را مردود می دانسته و خواهان علم کلام بهتری بوده اند. ژان ریویر، مورخ پیشرو ـ البته با معیارهای 1929 بخران گفته است که کوشش مدرنیست، به جای اصلاح، انقلاب بوده است و به پایان که می رسد «بنیان های عینی اصل عقیدتی کاتولیک» را نابود می سازد.

بحران تجدد در کاتولیسم، اگر از منظر عام تاریخ فکری دوران مدرن به آن بنگریم، نمونه ای است که از انتقال ناتمام اندیشه ها بین دو فرهنگ که، به رغم میراث مشترک، در آغاز قرن بیستم سخت از یکدیگر متمایز بوده اند. تفکر پروتستان و علمی حکومت ملی ملکی و تبدیل ساختارها و ایدئولوژی های طبقاتی آن به پایمردی صنعتی شدن و تجارت جهانی، دنیایی می آفریند که تقریباً جملگی اصول آن با جهان کاتولیک محاط در آن بیگانه است.

ادامه مطلب...

گروهی از دانشجویان ::: دوشنبه 87/5/7::: ساعت 8:47 صبح


دیدگاه پروتستان

مارتین لوتر، بنیانگذار اصلاح کلیسا، «ایمان» را همان اعتماد(23) به خدا مى‏داند. ایمان یعنى: «اعتماد همه‏جانبه به فیض الهى و عشق و محبت آشکار به عیسى مسیح.»(24)

به اعتقاد وى، باور دو کاربرد دارد: یکى به معناى «باور به یک گزاره»(25) و دیگرى به معناى باور به کسى،(26) و روح ایمان بر خلاف آکویناس، باور به کسى است، نه باور به یک گزاره. اختلاف لوتر با شوراى واتیکان نیز در همین نکته است که آن‏ها باورهاى گزاره‏اى را مقدّم مى‏دانند، اگرچه تصریح مى‏کنند که این باورهاى گزاره‏اى باید بر اساس باور به کسى (خدا) فراهم آیند. اما لوتر گوهر ایمان را باور به خدا مى‏گیرد و باور به گزاره‏هاى وحیانى را در مرتبه بعد قرار داده، آن‏ها را براى گوهر ایمان لازم نمى‏شمارد.(27)

ریچارد سویین برن، تفسیرى از کلام لوتر ارائه مى‏دهد که مطابق آن، نظریه لوتر بر همان نظریه آکویناس استوار مى‏گردد؛ بدین معنا که سویین برن «اعتماد» را به معناى «علم به خیرخواهى خداوند» معنا کرده است؛ علمى که شواهدى بر خلاف آن در طبیعت یافت مى‏شوند. با این همه، بر اساس خواست و اراده خود به خدا ایمان آورده، به او اعتماد مى‏کنیم.(28)

اما جان هیک، در تفسیر کلام لوتر مى‏نویسد: مارتین لوتر نقطه شروع ایمان را پاسخ به پرسش از وجود خدا ندانسته و مفهوم اعتماد لوتر به معنایى که سویین برن گفته نیست. از نگاه لوتر وجود خدا آن‏قدر روشن است که نیازى به استدلال و برهان بر وجودش نیست. ایمان از نگاه او، دانستن وجود خدا نیست، بلکه دل سپردن و اعتماد به خداى آشکار است. مطابق این تفسیر از کلام لوتر، نظریه او از مجموعه نظریه‏هاى گزاره‏اى در باب ایمان خارج مى‏شود و در مقابل آن‏ها قرار مى‏گیرد.(29)

نظریه جان هیک درباره ایمان

جان هیک، متکلّم پروتستانى معاصر، نظریه‏اى درباره ایمان ارائه داده که طرفداران زیادى در میان این فرقه دارد. مدافعان این نظریه پیشینه آن را به اندیشه مصلحان کلیسا ـ یعنى لوتر و کالون و دیگران ـ و حتى جلوتر، به کلیساى نخستین برمى‏گردانند. مطابق این نظریه، «وحى» به حوادثى گفته مى‏شود که در اثر دخالت خداوند در تاریخ به وجود مى‏آیند. «مضمون وحى مجموعه‏اى از حقایق درباره خداوند نیست، بلکه خداوند از راه تأثیر گذاشتن در تاریخ، به قلمرو تجربه بشرى وارد مى‏گردد.»(30) از این‏رو، وحى از مقوله حادثه است، نه گفتار.

ادامه مطلب...

گروهی از دانشجویان ::: دوشنبه 87/5/7::: ساعت 8:43 صبح


این مقاله نگاهى تطبیقى به مسئله ایمان از دیدگاه اسلام و مسیحیت افکنده و در باب ماهیت، متعلّق، ابعاد و آثار ایمان به بحث پرداخته است؛ همچنین به طور گذرا، ارتباط ایمان با مقولاتى همچون علم و عمل را نیز بررسى کرده است.

نویسنده: مصطفی - آزادیان

منبع: ماه نامه - معرفت - شماره 88

 ایمان مسیحى

ایمان(1) در کتاب مقدّس، سرآمد همه فضایل به شمار مى‏آید. ما تنها به وسیله ایمان نجات مى‏یابیم: «... به خداوندِ عیسى مسیح ایمان آور که تو و اهل خانه‏ات نجات خواهید یافت.»(2) به وسیله ایمان در روح قوى مى‏گردیم(3) و به وسیله ایمان تقدیس مى‏شویم: «... بلکه محض ایمان دل‏هاى ایشان را طاهر نمود.»(4) ایمان ما را محفوظ و پایدار مى‏دارد: «... زیرا به ایمان قائم هستید»(5) و سبب شفا یافتن ما(6) و پیروزى بر مشکلات مى‏شود.(7)

در قاموس کتاب مقدّس، بى‏ایمانى گناهى بس بزرگ و نابخشودنى به حساب مى‏آید.(8)

ماهیت ایمان

مکاتب و اندیشمندان مسیحى درباره حقیقت ایمان، برداشت‏هاى متفاوتى دارند که تنها به بررسى دیدگاه‏هاى شاخص کاتولیک و پروتستان مى‏پردازیم:

 ادامه مطلب...

گروهی از دانشجویان ::: دوشنبه 87/5/7::: ساعت 8:43 صبح


نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه  مسیحیت

 ابعاد ایمان

با توجه به تحلیل‏هاى پیش گفته و نیز تحلیل‏ها و نظریه‏هاى متفاوت دیگرى که در این زمینه وجود دارند، مى‏توان گفت: گوهر ایمان داراى سه بعد است:

 الف. بعد معرفتى: ایمان بدون داشتن آگاهى تحقق نمى‏یابد. شناخت متعلّقات ایمان شرط ایمان است. به تعبیر پولس، «لهذا، مى‏دانیم خدایى هست و به همین دلیل، به وجود او ایمان مى‏آوریم»،(37) و یا در مزمور آمده است: «آنانى که نام تو را مى‏شناسند بر تو توکّل خواهند داشت؛ زیرا اى خداوند، تو طالبان خود را هرگز ترک نکرده‏اى.»(38) بنابراین، بدون داشتن آگاهى، ایمان قدم نهادن در تاریکى، و بى‏اساس خواهد بود.(39) از این‏رو، انسان‏ها نخست باید حقیقت خداوند و عیسى مسیح را بشناسند و آن‏گاه در پرتو این آگاهى، قلبشان ایمان بیاورد. بر این اساس، ایمان دینى آن چنان نیست که برتراند راسل بیان کرده است؛ یعنى «اعتقاد به چیزى که مى‏دانید آن‏گونه نیست»،(40) بلکه بر تأمّلات عقلانى (اعتقاد به صدق یک گزاره یا قضیه) متّکى است. اعتقاد درباره اینکه «خداوند شبیه چیست و شخص چگونه با او ارتباط یابد، ایمان به خداوند و مؤمنانه زیستن، چیزى بیش از تصدیق عقلى اعتقاد به وجود خداوند و اعتقاد به کمال مطلق قدرت، علم و عدل اوست. اما ایمان به خداوند حداقل مستلزم این قبیل اعتقادات است... . ایمان دینى به هرحال، مبتنى بر اعتقاداتى است که شخص راجع به متعلّق ایمانش دارد.»(41) البته روشن است که مراد از معرفت، «باور صادق موجّه»، که هیچ شاهد مخالفى نداشته باشد، نیست.

 ب. بعد ارادى: ایمان افزون بر وجه معرفتى، متضمّن وجه ارادى نیز هست که در قالب تعهّد به موضوع ایمان و اطاعت از فرامین جلوه‏گر مى‏شود.(42) این بعد از ایمان به معناى «تسلیم کامل اراده به خداوند مسیح» است. «واژه یونانى و عبرى "ایمان"، هر دو به معناى انقیاد تام و تسلیم کامل اراده آمده است.»(43) بنابراین، ایمان از این حیث، شامل سپردن دل به خدا و پذیرفتن مسیح به عنوان نجات‏دهنده است. «اى پسرم، دل خود را به من بده و چشمان تو به راه‏هاى من شاد باشد.»(44) و آیه «بیایید نزد من، اى تمام زحمتکشان و گران‏باران، و من شما را آرامى خواهم بخشید. یوغ مرا بر خود گیرید و از من تعلیم یابید.»(45) در تشویق‏هاى کتاب مقدّس به ایمان به مسیح، عمل تسلیم شدن مستتر است. «ایمان آوردن به خداوند بودن مسیح به این معناست که او را به عنوان خداوند بشناسیم و نمى‏توانیم او را خداوند بشناسیم، مگر اینکه خودمان کنار برویم.»(46)

 ج. بعد عاطفى: این بعد از ایمان از جنس اعتماد عشق و امید است. «پس ایمان اعتماد بر چیزهاى امید داشته شده است و برهان، چیزهاى نادیده.»(47) در ایمان نجات‏بخش، افزون بر شناخت و پذیرش حقیقت انجیل، باید اعتماد به عیسى مسیح را افزود.(48) بنابراین، هرگاه سخن از ایمان به میان مى‏آید، مقصود از آن اعتمادى است که لازمه ایمان است.

ادامه مطلب...

گروهی از دانشجویان ::: دوشنبه 87/5/7::: ساعت 8:41 صبح

<   <<   6   7   8      >

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 99
بازدید دیروز: 7
کل بازدید :98145
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : گروهی از دانشجویان[75]
نویسندگان وبلاگ :
علیرضا قصری
علیرضا قصری (@)[0]

سید محمد کاظمی قهفرخی
سید محمد کاظمی قهفرخی (@)[0]

میثم فرخی[0]

ما دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) تهران هستیم که با راه اندازی این وبلاگ سعی داریم تا علاوه بر انجام تکلیف درسی درباره ی مطالعات دین ،در این حوزه بر روی دین مسیحیت مطالعاتی را انجام دهیم
 
>>آرشیو شده ها<<
آشنایی با اعضا و اهداف وبلاگ
حج در مسیحیت
زیارت در مسیحیت1
زیارت در مسیحیت2
زیارت در مسیحیت3
مقاله علمی درباره زیارت در مسیحیت
زیارت
مسیحیت جهانی(قسمت اول)
مسیحیت جهانی(قسمت دوم)
مسیحیت جهانی(قسمت سوم)
تجدد در کلیسا(قسمت اول)
تجدد در کلیسا(قسمت دوم)
تجدد در کلیسا(قسمت سوم)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت اول)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت دوم)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت سوم)
مناسبات میان اخلاق و عرفان مسیحی
کلیسای کاتولیک
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت اول)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت دوم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت سوم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت چهارم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت پنجم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت ششم)
دین، مراسم مذهبی و فرهنگ
دین عامه، دین خاموش، دین پنهان (سخران:دکتر سارا شریعتی)(قسمت اول
دین عامه، دین خاموش، دین پنهان (سخران:دکتر سارا شریعتی)(قسمت دوم
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت اول)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت دوم)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت سوم)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت چهارم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت اول)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت دوم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت سوم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت چهارم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت پنجم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت اول)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت دوم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت سوم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت چهارم)
پارادایم انسانشناسی دین(مایکل لامبک ترجمه: جبار رحمانی)
آخر الزمان در مسیحیت
ابهام در تحلیل پدیده دینی
پرسش بوردیو از جامعه شناسی دین
سیر مدرنیسم در مسیحیت(قسمت اول)
سیر مدرنیسم در مسیحیت(قسمت دوم)
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
چند کتاب اینترنتی درباره ی مسیحیت(دانلود کنید)
رهبانیت در مسیحیت و مسیحیت رسمی
مسیحیت از نگاه یک مسیحی
کتاب مقدس
نهضت اصلاح گرایى کاتولیکى
تجربه ی دینی(قسمت اول)
تجربه دینی(قسمت دوم)
تجربه دینی(قسمت سوم)
تجربه دینی(قسمت چهارم)
تمدن غربى ، مسیحیت و روشنگرى (قسمت اول)
تمدن غربى ، مسیحیت و روشنگرى (قسمت دوم)
تحولات مذهبى در عصر اطلاعات (قسمت اول)
تحولات مذهبی در عصر اطلاعات(قسمت دوم)
ویژگی های کلی انسان شناسی دینی
دین و انسان(2)
دین و انسان(1)
عبادات و اعمال مسیحی(قسمت دوم)
عبادات و اعمال مسیحى(قسمت اول)
ایمان در آیین کاتولیک(1)
ایمان در آیین کاتولیک(2)
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<