غلبه اى که دنیا را مغلوب ساخته است، ایمان ماست.(1)
تجربه "کاتولیک بودن" با التزام به ایمان آغاز مى شود. تا زمانى که براى شخص کاتولیک فهمى دقیق از ارکان، پیش فرض ها و الزامات ایمان حاصل نیاید او نمى تواند از نگرش ها یا رابطه بى نظیر او باکلیسایى که عضوفعال آن است، فهمِ همه جانبه اى داشته باشد. پاسخ شخص کاتولیک به کلمه خدا ـ انکشاف خدا در طبیعت، در مسیح و در کلیسا ـ فعل مکمّل ایمان است. مؤمن وحى خدارا هرجا بیابد، ازروى ایمان قبول مى کند.ایمان باعث مى شود که او نسبت به حقیقت دیدى باز داشته باشد و این نوعى اعتماد است که دست آوردهاى زیادى براى تجربه کاتولیکى دربردارد.
ضرورت ایمان: کتاب مقدس
پس به ایشان گفت: در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید.
هرکه ایمان آورَد و تعمید یابد نجات یابد اما هرکه ایمان نیاورد، بر او حکم خواهد شد.(2)
پس به توما گفت: انگشت خود را به این جا بیاور و دست هاى مرا ببین و دست خود را بیاور و بر پهلوى من بگذار و بى ایمان مباش، بلکه ایمان دار.
توما در جواب گفت: اى خداوند من.عیسى گفت: اى توما بعد از دیدنم ایمان آوردى. خوشابه حال آنان که ندیده ایمان آوردند.(3)
زیرا که از انجیل مسیح عار ندارم، چون که قوت خداست براى نجات هرکس که ایمان آورد. اول یهود و پس یونانى.
که در آن عدالت خدا مکشوف مى شود، از ایمان تا ایمان، چنان که مکتوب است که عادل به ایمان زیست خواهد نمود.(4)
زیرا همین است محبت خدا که احکام اورا نگاه داریم و احکام او گران نیست.
زیرا آنچه از خدا مولود شده است بر دنیا غلبه مى یابد و غلبه اى که دنیا را مغلوب ساخته ایمان ماست.
کیست آن که بردنیا غلبه یابد، جزآن که ایمان دارد که عیسى پسرخدا است؟(5)
عادل شمرده شدن[1] به واسطه ایمان:شوراى ترنت
انسان ها وقتى با فیض الهى ترغیب و یارى شوند، به خود عدالت (یعنى حالت فیض) متمایل مى شوند و از آنجا که از راه شنیدن ایمان را درمى یابند، آزادانه به سوى خدا مى روند، و به درستىِ آنچه وحى شده و وعده داده شده است، ایمان مى آورند... . زیرا وقتى رسول مى گوید که انسان با ایمان و نیز با عطیه رایگانِ خدا عادل شمرده مى شود، این سخنان را باید به همان معنایى فهمید که موافقت دائمىِ کلیساى کاتولیک به آن تعلّق گرفته است، یعنى به ما گفته شده ما به واسطه ایمان عادل شمرده مى شویم، چون ایمان آغاز نجات انسان و بنیان و ریشه همه عادل شمردن هایى است که بدون آن، خشنودى خدا و مصاحبت با فرزندان او ممکن نمى شود.(6)
پاداش ایمان: قدّیس آگوستین
خدا به دلیل خیرهایى که تنها بر اساس ایمان عطا خواهد کرد و به دلیل شرورى که تنها بر شیطان تحمیل خواهد شد و به این دلیل که هر دو (خیر و شر) در آخرالزمان آشکار خواهند شد، مى خواهد که ما به او ایمان آوریم، زیرا پاداش ایمان و در واقع، نام ایمان در کجاست، اگر بخواهى هم اکنون ایمانى را که خود دارى، مشاهده کنى؟ بنابراین، نباید مشاهده کنى تا ایمان بیاورى، بلکه باید ایمان بیاورى تا مشاهده کنى. مادامى که مشاهده نمى کنى، ایمان بیاور، مبادا وقتى که مشاهده کردى خجالت زده شوى. بنابراین، ما ایمان داریم، در حالى که زمان ایمان گذشته است تا این که زمان دیدن فرا رسد...مادامى که به آنچه مشاهده نمى کنیم باور داریم با ایمان قدم مى زنیم، اما هنگامى که چهره او را در مقابل خود مشاهده مى کنیم ( آن طور که واقعاً هست) آن زمان، هنگام بصیرتِ ماست.(7)
ایمان صحیح آغاز نوعى حیات طیبه است و حیات جاودانه نیز در گرو این ایمان است. اکنون ایمان است که تو را به آنچه نمى توانى ببینى معتقد مى سازد و پاداش این ایمان دیدن چیزى است که باور دارى.بنابراین، در زمان ایمان، مانند زمانِ بذرافشانى، مباد که دچار ضعف شوى. تا آخر نگذار ضعیف شوى، بلکه ثابت قدم بمان تا آن بذرى را که افشانده اى جمع آورى کنى.(8)
ایمان در کاربرد عادى و در سنّت الهیاتى، فلسفى و در متون مقدس معانى متعدّدى دارد. زبان پر از چنین جملاتى است: "به من ایمان داشته باش"، "با ایمان کامل"، "ایمان را حفظ کن"، "به دلیل ایمان، به آن پایبند باش". در همه این کاربردها نوعى اعتماد،طرفدارى و وفادارى وجود دارد که پذیرش نوعى مسؤلیت را ایجاب مى کند.ایمان باید حاوى نوعى پاسخ یا تسلیم باشد که انگیزه آن نوعى ارزشِ شناخته شده است که به عنوان ضمانت در شخص دیگرى در نظر گرفته مى شود. به این معنا ایمان دینى پاسخى است به خدا که مبتنى بر اعتماد به خداست.به معناى گسترده تر، ایمانِ دینى پاسخ کلىِ شخص انسان به خداست. ایمان در این معناى وسیع تر به آسانى با تفسیر ایمان در سنت پروتستان یکى مى شود. در سنت کاتولیک رابطه پاسخ کلى به هیچ وجه نادیده گرفته نمى شود، اما آن رابطه، ترکیبى است از ابعاد قابل تمایز ایمان، امید و محبت. از نظر آیین کاتولیک،ایمان پاسخى است کاملا شخصى به خدا به عنوان وحى کننده، و قبول حقیقت به این عنوان است که امر وحى شده، مبتنى بر اعتماد به وحى کننده است.ایمان ظاهراً یک عمل عقلانى است، اما ریشه در شخص دارد و در نهایت، با اراده انسان برانگیخته مى شود.از نظر آیین کاتولیک، تمایز ایمان از ارتباط کاملا شخصى به معناى تجزیه آن نیست.
پس، از نظر یک شخص کاتولیک، ایمانْ تصدیق عقلانى و آزادانه قضایایى است که از طرف خدا وحى شده اند،تصدیقى که با خطاناپذیرىِ مطلق اعتبار شهادت الهى برانگیخته مى شود.من به صدق این امر باور دارم نه به دلیل این که آن را با عقل یا تجربه مستقیم مشاهده کرده ام، بلکه به این دلیل که خدا به من مى گوید که آن امر چنین است، و خدا یک مرجع مطلقاً خطاناپذیر است که نه فریب مى دهد و نه فریب مى خورد.
در ابتدا این معناى ایمان شبیه عملى انسانى است که عقلانیتِ آن نسبتاً ضعیف به نظر مى آید; یعنى ظاهراً فریادى است از تسلیم کامل خود; ایمان از دیدگاه مصلحان پروتستان چنین مى باشد. با بررسى دقیق تر عمل ایمان و تحقق آن که در بافت کلىِ حیات شخصى واقع مى شود و از غلبه آن بر همه عواملى که ممکن است شخص را از پاى بندى به خدا دور کند، آشکار مى شود که ایمانْ یک مرحله یا نقطه اى دقیق در تغییر کامل و خارق العاده انسان، و نیز تبعیت قلب اوست از آنچه خدا مى گوید، که به هیچ وجه عملى بدون عاطفه و احساس نیست.
ایمان: قدیس پولس
پس ایمانْ اعتماد بر چیزهاى امید داشته شده است و برهان چیزهاى نادیده، زیرا که به این براى قدما شهادت داده شد. به ایمان فهمیده ایم که عالم به کلمه خدا مرتب گردید، حتى آن که چیزهاى دیدنى از چیزهاى نادیدنى ساخته شد...، لیکن بدون ایمان تحصیل رضامندىِ او محال است، زیرا هرکه تقرب به خدا جوید لازم است که ایمان آورد بر این که او هست و جویندگان خود را جزا مى دهد.(9)
ایمان: شوراى واتیکان
چون انسان کاملا به خدا، خداوند و خالق خود وابسته است و عقلِ مخلوق مطلقاً در معرض حقیقت نامخلوق واقع مى شود، لذا ما مقید مى شویم به این که با ایمان به وحى او و اطاعت کامل از اراده و عقل خود، تسلیم خدا شویم. کلیساى کاتولیک تعلیم مى دهد که این ایمان که آغاز نجات انسان است، فضیلتى فوق طبیعى است که با الهام و فیض خدا تقویت شده است. ما معتقدیم به این که امورى را که او وحى کرده است، صادقند، نه به دلیل این که نورِ عقل طبیعى، حقیقت باطنىِ آنها را به وضوح درک کرده است، بلکه به دلیل مرجعیت خود خدا که آنها را وحى مى کند، و هرگز فریب نمى دهد و فریب نمى خورد، زیرا ایمان، آن طور که پولس رسول بر آن شهادت مى دهد، گوهر چیزهایى است که باید در آرزوى آنها باشیم و هم برهانِ چیزهاى نادیدنى است.
با این حال، براى این که اطاعت از ایمانِ ما با عقل سازگار باشد، خدا اراده کرد که دلایل بیرونىِ وحى او با کمک و یارى درونىِ روح القدس و با عقل و واقعیات الهى، به ویژه با معجزات و پیشگویى هایى که دلایل بسیار روشنى براى وحى الهىِ او هستند و عقلِ همه انسان ها آنها را قبول دارد، (آن طور که قدرت مطلق و معرفت نامتناهى خدا را آشکار مى سازند)، پیوند یابند. به علاوه،هم موسى، هم انبیا و هم به نحو خاص تر خداوندِ ما، عیسى مسیح، بسیارى از پیشگویى ها و معجزاتِ بسیار واضح را نشان دادند.
هر چند تصدیق ایمان به هیچ وجه عمل کورکورانه ذهن نیست، بااین حال، هیچ کس نمى تواند تعالیم انجیل را بدون روشن گرى و الهام بخشىِ روح القدس که شیرینىِ تصدیق و اعتقاد به حقیقت را به همه انسان ها مى بخشد، تصدیق کند، چنان که این تصدیق لازمه رستگارى است. ایمان فى نفسه، حتى وقتى که با محبت همراه نیست(رساله به غلاطیان، 5:6) عطیه اى است از خدا، و عمل ایمان نیز کارى است مربوط به رستگارى که به واسطه آن، انسان آزادانه و با تصدیق و مشارکت با فیض او خود را تسلیم خدا مى کند، در حالى که مى تواند در برابر فیض مقاومت کند. به علاوه، همه امورى که در ایمان کاتولیک و الهى باید به آنها ایمان داشت، به صورت مکتوب یا شفاهى، در کلام خدا آمده است. کلیسا نیز با حکم قطعى یا با تعالیم عمومى و روزمره خود به عنوان وحى الهى آنها را موضوع اعتقاد قرار مى دهد.
چون بدون ایمان خشنود ساختن خدا و به دست آوردن دوستىِ فرزندان او امکان ندارد، لذا بدون ایمان هرگز کسى به رستگارى نرسیده است و هیچ کس به حیات ابدى نمى رسد، مگر این که تا آخر، ایمان را حفظ کند (متى، 10:22). براى این که بتوانیم ایمان حقیقى را با آغوش باز بپذیریم و پیوسته آن را حفظ کنیم،خدا به واسطه تنها پسرش کلیسا را بنیان گذاشته و نشانه هاى بسیار آشکارى براى این نهاد قرار داده است که همه انسان ها بتوانند آن را به عنوان حافظ و معلم کلام وحیانىِ خدا بشناسند، زیرا همه نشانه هاى عالى و متعددى که به صورتى الهى براى اعتبار آشکار ایمان مسیحى وضع شده اند، تنها به کلیساى کاتولیک مربوطند، به ویژه، خود کلیسا به دلیل توسعه اعجاب انگیز، تقدس فوق العاده، سودمندى پایان ناپذیر در همه امور، وحدت کاتولیکى و ثبات تزلزل ناپذیر خود محرکى ابدى و مهم براى اعتبار خود و گواهى ابطال ناپذیرى براى رسالت الهى خویش است.(10)