سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]

مطالعات ادیان


محرک ایمان

چنان که بیان کردیم، ایمان عبارت است ازقبول صدق آنچه خدا وحى کرده، صرفاً بدین دلیل که خدا آن را وحى کرده است. بنابراین، ایمان بر انگیزه قابل اطمینان بودنِ مطلق شهادت وحیانى مبتنى است; مانند هرتصدیقِ مبتنى برمرجعیت، ایمان نیز مانند مرجع خود نیکوست. پس اگرمرجعیت خدا اثبات شود، عمل ایمان به هیچوجه عقل انسانى را نقض نمى کند. براى اثبات این امر، باید هم وجود این مرجع و هم قابل اعتماد بودنِ آن همراه با این واقعیت که او سخن گفته یا حقیقتى را وحى کرده است، ثابت شود.

محرک ایمان در آنچه علماى الهیات آن را "مقدمات ایمان "یا" انگیزه هاى صدق" مى نامند، محقق مى شود. این مقدمات گزاره هایى هستند که قبل از این که چیزى بر اساس مرجعیت الهى به عنوان واقعیت پذیرفته شود،اقتضاى تصدیق را دارند. اگر این گزاره ها عقلا قابل قبول باشند، پس عقل هر آنچه را عقلا مستلزم تصدیق ایمان است، در خود دارد. چنان که ملاحظه خواهیم کرد، از آن جا که از نظر کاتولیک ها ایمان در تجربه کلیسا محقق مى شود لذا انگیزه هاى صدق توجیه پذیرند، همان طور که نقش کلیسا در ایمان نیز موجه است. مى توانیم انگیزه هاى صدق را به اختصار به شرح ذیل بیان کنیم:

خدایى وجود دارد که شخصوار، عالم مطلق، خیرمطلق و حقیقت محض است. عیسى مسیح ادعاى خدایى داشت. او الوهیت خود را ثابت کرد و کلیسا را بنیان گذاشت و تعالیم خویش را به کلیساى خود منتقل کرد و آن را از خطا در امان داشت. انسان وظیفه اى عقلى دارد تا به آنچه کلیساى مسیح به عنوان حقیقت وحیانىِ خدا مى آموزد، ایمان آورد.

این گزاره ها وجود، مرجعیت و محل وحى کننده را ثابت مى کنند. یک شخص کاتولیک این گزاره ها را بر اساس مرجعیت کلیسا قبول نمى کند، زیرا در این صورت، گرفتار مغالطه "دورباطل" مى شود. این گزاره ها اعتقاداتى عقلانى هستند که بر اساس آنها انسان انگیزه ایمان خویش، مرجعیت خدا و مرجعیت کلیساى او را اثبات مى کند.

براى اثبات یک مرجعیت، انسان باید دو ویژگى شاهد را بررسى کند: یکى معرفت ـ این احتمال که شاهد در حوزه اى که سخن مى گوید، معرفت داشته باشد ـ و دیگرى صداقت ـ ویژگى اخلاقى شاهدباید به نحوى باشد که احتمال این که مخاطبان خود را فریب دهد، بسیار ضعیف باشد. علماى الهیات مى گویند که یک شاهد باید عالم[3] باشد، قاعده سنتى ایمان مى گوید که خدا نه فریب مى دهد و نه فریب مى خورد. بنابراین، براى اثبات انگیزه هاى صدق، ذهن انسان خدا را به عنوان مرجعیت مطلق ثابت مى کند و این امر انگیزه ایمان مى شود; یعنى من ایمان مى آورم، چون خدا چنین مى گوید. وقتى انگیزه ها ثابت شدند، مؤمن دیگر صدق مرجعیت او را بر اساس اعتبار عقلى بیانات او محاسبه نمى کند، بلکه با اعتمادى که به صداقت شاهد وحیانى دارد، اعتبار این بیانات را محاسبه مى کند. بنابراین، این ایمان انتحار عقلانى نیست.

 

مرجعیت الهى: قدیسآگوستین

ما به طریقى دوگانه، یعنى با مرجعیت و عقل هدایت مى شویم. در جاى خود، جایگاه مرجعیت مقدم بر عقل است... . بنابراین، این نتیجه حاصل مى شود که مرجعیت در را بر روى آنان که مى خواهند خیر بزرگ و پنهان را بیاموزند، مى گشاید. هر که وارد آن شود، شک را رها کرده، از قواعد یک زندگىِ واقعاً شایسته تبعیت مى کند، تعالیم این قواعد را مى پذیرد و سرانجام، دلایلى را مى آموزد که همه امور عمدتاً واجدِ آنها هستند و او قبل از آن که دلیل آنها را ملاحظه کند از آنها تبعیت مى کرد. همچنین مى آموزد که خود دلیل چیست که او اینک آن را در مهد مرجعیت محکم ساخته و مطابق وظیفه خویش قرار داده است. او اکنون تبعیت مى کند و ادراک مى نماید و مى آموزد که عقلى که همه چیز در آن است چیست یا بالاتر از همه، مى آموزد که او چه کسى است که همه چیز است و آنچه فراتر از همه چیز است علت نخستین آنهاست. اما در این حیات، عده انگشت شمارى به این معرفت مى رسند. حتى بعد از این حیات هم هیچ کس نمى تواند فراتر از آن پیش برود.

بنابراین، این مرجعیت... که واقعى، ثابت و برتر است الهى نامیده شده است و باید الهى نامیده شود، ]چرا[ که نه تنها از هر توانایىِ انسانى متعالى تر است، بلکه صورت واقعى انسان را نیز معیّن مى کند و به او نشان مى دهد که چقدر عمیقاً به انسان لطف دارد و به او توصیه مى کند تا خود را به حواسى که به واسطه آنها معجزات دیده مى شوند، محدود نسازد، بلکه از حواس بالاتر رود و به عقل برسد و در عین حال، نشان مى دهد که امور مهم چگونه هستند که در این جا عقل بر دریافتِ آنها قادر است، چرا عقل این کار را انجام مى دهد و چگونه براى آنها ارزش کمى قائل است، زیرا مقام آن این است که به واسطه آثارش، قدرتش را; با تواضعش، عفوش را و با فرامینش، ذاتش را مى آموزد. همه این امور به واسطه شعایر مقدسى که آنها را اجرا مى کنیم، به نحوى اسرارآمیز و جاودانه به ما عطا شده است. با آنهاست که حیات انسان هاى نیک، پاک و طیب مى شود نه با بحث هاى مبهم، بلکه با مرجعیت اسرار مقدس.(11)

 

خلوص ایمان

اگر ایمان عبارت باشد از قبول صدق چیزى به دلیل مرجعیت الهى، پس انسان مى تواند بپرسد که چگونه مى توان آنچه را خدا وحى کرده است به نحو قطعى کشف کرد.براى این که کسى حقیقتى را بر اساس ایمان تصدیق کند باید یقین داشته باشد که خدا این حقیقت را وحى کرده است. پس چیزى که ما به دنبال آن هستیم، "قاعده ایمان" است که هدایت و راهنمایى آن، محتواى وحى الهى را دقیقاً معیّن خواهد کرد. از نظر کاتولیک ها قاعده ایمان در کلیساى کاتولیک یافت مى شود.

مشاهده کرده ایم که خدا خود را در طبیعت، در مسیح و در کلیسا که بدن مسیح است، آشکار مى کند. از نظر کاتولیک ها نداى کلیسا، نداى هدایت کننده و آموزنده خداست. در نتیجه،از نظر آنها مرکز اصلى و بىواسطه مواجهه با وحى الهى در تعالیم و هدایت هاى کلیسا قرار دارد. تعهد ایمانى به خدا تعهد به کلیساست، چون کلیسا حضور مسیح است به واسطه روح او.

دلیل منطقى این تعهدآشکار است. خدا مرجعیت اعلایى است که شایسته اعتماد عقلى است. بنابراین، مسیح خدا و موضوع اعتماد است، مسیح کلیسا را بنیان گذاشت، وعده حضور روح القدس را در کلیسا داد و خطاناپذیرى آن را تضمین کرد. مقام اسقفى با پاپ به عنوان رئیس آن، مظهر مرجعیتى است که مسیح به کلیساى تعلیم دهنده خود منتقل کرد. بنابراین، کلیسا مجمع تعلیم دهنده ضرورى و مشروعى براى نجات،تقدیس و آموزه است; یعنى مرکز بىواسطه وحى الهى و قاعده ایمان است.

ازمطالب فوق این نتیجه به دست مى آید که سایرمنابعِ حقیقت دینى در درون واقعیت آشکار کلیسا،نقش ابزارى و فرعى دارند. خود متون مقدس و کلام وحیانىِ خدا به واسطه زبان تعلیم دهنده کلیسا تفسیر مى شوند. حضور مسیح در کلیسا بىواسطه تر از متون مقدسى است که به خودىِ خود اقتضاى تفسیر را دارند. نه تنها کتاب مقدس، بلکه سنت، عبادت و همه منابع حقیقت ابزارهایى در خدمت کارکرد تعلیمىِ کلیسا هستند.

کلیسا به عنوان حضور مسیح داراى تفوّق است; یعنى حتى داراى این مسئولیت و این حق است که اعتبار وحى جدید(عمومى یا خصوصى) را ارزیابى کند، تجربه عرفانى باید با نداى کلیسا مطابق باشد، ناسازگارىِ آن دلیل عدم اعتبار آن است.

نمى توان زیاد اصرار کرد که این مطلب از عبارات قبلىِ مربوط به اعتقاد کاتولیکى در باب اساس و ماهیت کلیسا نتیجه مى شود. اگر کلیسا چیزى بیش از نوعى اخوت بین انسان ها نباشد، به هیچ وجه نمى تواند قاعده ایمان باشد، اما اگر مراد از کلیسا بدن اسرارآمیز مسیح باشد در این صورت، نه تنها ممکن است، بلکه تنها قاعده ایمان است. خطاناپذیرى الهى مستقیماً و بىوقفه، منطق خطاناپذیرىِ کلیساست که بدن مسیح، حضور خداـ انسان در میان انسان هاست. ایمان به خطاناپذیرى خدا مستقیماً به ایمانى که مبتنى بر خطاناپذیرى کلیساى خداست، منتقل  مى شود.

بنابراین، کاتولیک ها کلیسا را به عنوان قاعده ایمان معرفى مى کنند، و در حالى که دیگران حقیقت دینى را بر تجربه بنا کرده، سنت را بدون توسل به مرجعیت تفسیر مى کنند،کاتولیک ها مجموعه آموزه ها را  مى پذیرند.

جایگاه کلیسا به عنوان مرجعیتى که آموزه هاى ایمان بر اساس آن پذیرفته مى شوند، غالباً به اتهام "واسطه" بین مسیح و نفس منتهى مى شود. چنین پنداشته مى شود که آیین کاتولیک از خدا[5]آگوستین خیلى دور شده است و کلیسا به عنوان یک نهاد محدود، قدرت هاى نجات بخشى را که خدا داراست، از خود دریغ مى کند. جواب را تنها مى توان در فهم ماهیت کلیسا، آن طور که قبلا مطرح شد، یافت. کلیساى کاتولیک یک نهاد انسانىِ محض نیست، همچنین از واقعیت مسیح نیز جدا نیست; یعنى بدن مسیح است. هنگامى که مسیح در روح انسان عمل مى کند، او از طریق کلیساى خویش به عنوان بدن خود، عمل مى کند. به این معنا "هیچ راه نجاتى خارج از کلیسا" وجود ندارد.

انسان باید دو حوزه عبادت و اعتقاد عقلى را از همدیگر متمایز کند. در حوزه عبادت هیچ واسطه اى بین مسیح و نفس وجود ندارد: مسیح مستقیماً از طریق روح خویش در نفس انسان عمل مى کند و نفس انسان در دعا مستقیماً با خدا ارتباط برقرار مى کند. فیض تنها از جانب خدا مى آید. اما در حوزه آموزه ها کلیسا واسطه مسیح و نفس است; یعنى کلیسا تعلیم مى دهد و مستقیماً به زبان خودش فرمان مى دهد، اما تنها به خاطر آن که مسیح مرجعیتش را به آن منتقل مى کند. در یک کلام، شخص کاتولیک از طریق کلیسا یا بالاتر از آن، در کلیسا به سوى خدا مى رود، تنها به خاطر آن که کلیسا بدن مسیح است و حقیقت و تقدس را فقط در آن مى توان یافت. به همین دلیل، کلیسا قاعده ایمان است و انسان با آن مى تواند به نحو قطعى، وحى واقعىِ خدا را ادراک کند. آگوستین نوشت: "رم سخن گفته است"، "موضوع خاتمه مى یابد."

چگونه کلیسا به عنوان قاعده ایمان عمل مى کند؟ کلیسا عیناً محتواى میراث[6] ایمان و سنت را تعیین مى کند. کلیسا نوآورى نمى کند، وحى هایى "جدید" را ابراز نمى دارد، بلکه آنچه را در مجموعه وحى الهى و میراث ایمان قرار دارد، آشکار مى سازد. اگر حقیقتى از میراث ایمان آشکار شود، هرقدر هم که "جدید" به نظر آید، به عنوان حقیقتى وحیانى و مضمون ایمانى که شخص کاتولیک به واسطه آن با کلیسا پیوند مى یابد، معیّن مى شود.

میراث ایمان مجموعه اى است از حقایقى که مسیح به رسولان تعلیم داد و روح القدس که در عید پنجاهه[7] نازل شد، آن را تعلیم داد و تثبیت کرد. بدین طریق، کل وحى به رسولان منتقل شد. آیین کاتولیک هیچ وحى جدیدى را بعد از عصر رسولان نمى پذیرد.این حقایقى که رسولان آموختند به کل کلیسا منتقل شد، هم به صورت شفاهى و هم به صورت متون مقدس و مکتوب.الهام متون مقدس به واسطه هدایت خطاناپذیر روح الهى صورت گرفت که ایمان کلیساى رسولى را شکل داد. بنابراین، تعالیم مکتوب و شفاهىِ رسولان میراث ایمان را تشکیل مى دهند.

انتقال میراث ایمان به واسطه معلمان معتبر، سنت کلیسا را شکل مى دهد. همچنین سنت، حقیقت را ابداع نمى کند، بلکه آن را دریافت و منتقل مى کند و غالباً محتواى واقعى، بلکه ناآشکار میراث ایمان را آشکار  مى سازد.

عالمان الهیات کاتولیک معتقدند که سنت به عنوان یک منبع حقیقت از کتاب مقدس برتر است. اجمالا باید به خاطر داشت که کتاب مقدس کامل نیست و نه تنها محتاج تفسیر است، بلکه فهم و تثبیت آن درگرو سنت است. به علاوه، کتاب مقدس، کتاب درسى نیست،به یک معنا عبارات بى روح و مرده اى است که باید در پرتو نداى حیات بخش سنت، روح و حیات بگیرد.

بنابراین، کلیسا در آشکارکردن محتواى میراث ایمان و محتواى سنت کلیسا،به عنوان قاعده ایمان عمل مى کند، زیرا ایمانِ کلیساى زنده تنها نداى حیات بخش خداست که با انسان سخن مى گوید.

 

وحدت سنّت: ایرنایوس

هرچند کلیسا در سراسر عالم پراکنده است، ایمان به خداى پدرِ قادرمطلق و خالق آسمان و زمین و دریاها و آنچه در آنهاست و نیز ایمان به عیسى مسیح، پسر خدا که براى نجات ما تجسد یافت و ایمان به روح القدس را از جانب رسولان و پیروان آنها پذیرفته است... . کلیسا در حالى که این موعظه و ایمان را پذیرفته است، چنان که قبلا گذشت هر چند در سراسر عالم پراکنده است، غیورانه آن را به عنوان یک خانواده حفظ مى کند...و همان را به اتفاق، موعظه کرده، تعلیم مى دهد و آن را با یک زبان منتقل مى کند، زیرا هرچند لهجه هاى فراوان و مختلفى در عالم وجود دارد، قدرت سنت، واحد و یکسان است. در آلمان، اسپانیا، در میان اقوام سلت، در شرق، در مصر، لیبى و و در آن طرف دنیا، در هیچ کجا کلیساها به روش دیگرى مستقر نشده اند. اما همان طور که خورشید (مخلوق خدا) یکى است و در همه عالم یکسان است، تعلیم حقیقت نیز همه جا را روشن مى کند و به همه انسان هایى که به دنبال معرفت حقیقت هستند، روشنایى مى بخشد. نه کسى که زبان بسیار نیرومندى دارد و از جمله کسانى است که بر کلیسایى ریاست مى کند، سخنى غیر از این مى گوید (چون شاگرد بالاتر از استاد خود نیست) و نه کسى که در سخن گفتن ضعیف است، سنت را تضعیف مى کند. چون ایمان واحد و یکسان است، نه کسى که قادر بر سخن گفتن است مى تواند چیزى را به آن اضافه کند و نه کسى که توانایى کمترى دارد، مى تواند از آن چیزى کم کند.(12)

 

ارکان ایمان

ارکان ایمان موضوع آشکار ایمان را تشکیل مى دهند که در سنت طولانى کلیسا به صورت اعتقادنامه هاى مختلفى خلاصه شده اند. چنان که ملاحظه کردیم موضوع کلى ایمان وحى الهى، یعنى آنچه خدا وحى کرده است، مى باشد. ممکن است حقیقتى به نحو آشکار یا ضمنى دراین وحى نهفته باشد، به نحوى که یک حقیقت ضمنى تا دوره هاى بعدىِ تاریخ کلیسا به فهم عمومى درنیاید.اما هنگامى که کلیساى کاتولیک یک اصل اعتقادى را معیّن مى کند و مى گوید که هر شخص کاتولیک باید به حقیقت خاصى باور داشته باشد،باید خود کلیسا آن حقیقت را آشکارا یا ضمنى در وحى بیابد; یعنى باید آن را در کتاب مقدس، سنت و درتعالیم آباى کلیسا یا در گزارش هاى عقاید کلیساى عمومى بیابد. این عقاید بدان نحو که معیّن مى شوند،ارکان ایمان را براى اعضاى کلیسا تشکیل مى دهند.



گروهی از دانشجویان ::: سه شنبه 87/7/2::: ساعت 11:8 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 119
بازدید دیروز: 7
کل بازدید :98165
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : گروهی از دانشجویان[75]
نویسندگان وبلاگ :
علیرضا قصری
علیرضا قصری (@)[0]

سید محمد کاظمی قهفرخی
سید محمد کاظمی قهفرخی (@)[0]

میثم فرخی[0]

ما دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) تهران هستیم که با راه اندازی این وبلاگ سعی داریم تا علاوه بر انجام تکلیف درسی درباره ی مطالعات دین ،در این حوزه بر روی دین مسیحیت مطالعاتی را انجام دهیم
 
>>آرشیو شده ها<<
آشنایی با اعضا و اهداف وبلاگ
حج در مسیحیت
زیارت در مسیحیت1
زیارت در مسیحیت2
زیارت در مسیحیت3
مقاله علمی درباره زیارت در مسیحیت
زیارت
مسیحیت جهانی(قسمت اول)
مسیحیت جهانی(قسمت دوم)
مسیحیت جهانی(قسمت سوم)
تجدد در کلیسا(قسمت اول)
تجدد در کلیسا(قسمت دوم)
تجدد در کلیسا(قسمت سوم)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت اول)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت دوم)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت سوم)
مناسبات میان اخلاق و عرفان مسیحی
کلیسای کاتولیک
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت اول)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت دوم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت سوم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت چهارم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت پنجم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت ششم)
دین، مراسم مذهبی و فرهنگ
دین عامه، دین خاموش، دین پنهان (سخران:دکتر سارا شریعتی)(قسمت اول
دین عامه، دین خاموش، دین پنهان (سخران:دکتر سارا شریعتی)(قسمت دوم
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت اول)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت دوم)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت سوم)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت چهارم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت اول)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت دوم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت سوم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت چهارم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت پنجم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت اول)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت دوم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت سوم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت چهارم)
پارادایم انسانشناسی دین(مایکل لامبک ترجمه: جبار رحمانی)
آخر الزمان در مسیحیت
ابهام در تحلیل پدیده دینی
پرسش بوردیو از جامعه شناسی دین
سیر مدرنیسم در مسیحیت(قسمت اول)
سیر مدرنیسم در مسیحیت(قسمت دوم)
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
چند کتاب اینترنتی درباره ی مسیحیت(دانلود کنید)
رهبانیت در مسیحیت و مسیحیت رسمی
مسیحیت از نگاه یک مسیحی
کتاب مقدس
نهضت اصلاح گرایى کاتولیکى
تجربه ی دینی(قسمت اول)
تجربه دینی(قسمت دوم)
تجربه دینی(قسمت سوم)
تجربه دینی(قسمت چهارم)
تمدن غربى ، مسیحیت و روشنگرى (قسمت اول)
تمدن غربى ، مسیحیت و روشنگرى (قسمت دوم)
تحولات مذهبى در عصر اطلاعات (قسمت اول)
تحولات مذهبی در عصر اطلاعات(قسمت دوم)
ویژگی های کلی انسان شناسی دینی
دین و انسان(2)
دین و انسان(1)
عبادات و اعمال مسیحی(قسمت دوم)
عبادات و اعمال مسیحى(قسمت اول)
ایمان در آیین کاتولیک(1)
ایمان در آیین کاتولیک(2)
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<