نهضت اصلاح گرایى کاتولیکى
این دغدغه ها، که اساس نهضت اصلاح گرایى پروتستان در شمال اروپا بود، موجب احیا و نوسازى کلیساى کاتولیک روم بهویژه در اسپانیا و ایتالیا شد. شوراى ترنت، که معروف ترین جلوه اصلاح گرایى کاتولیکى است، اقدام به اصلاح تعالیم آیین کاتولیک در پاره اى از موضوعات پیچیده و سردرگم کرد و به بسیارى از اصلاحات ضرورى در موضوعاتى چون رفتار روحانیان، آیین هاى کلیسایى، تربیت دینى و فعالیت هاى تبلیغى جامه عمل پوشانید. اصلاح بسیارى از احکام و دستورهاى دینى قدیمى، تأسیس گروه هاى جدیدى مانند یسوعیان،[31] جنبش اصلاح طلبى را در درون کلیساى کاتولیک به شور و وجد آورد. تعالیم این کلیسا درباره کتاب مقدس و سنت، آمرزیدگى به وسیله ایمان و آیین هاى مقدس جنبه هایى از نهضت اصلاح گرایى کاتولیکى محسوب مى شود که بیشتر جنبه الهیاتى داشت. انجام اصلاحات کاتولیکى موجب شد که به بسیارى از ناسزاگویى هاى اومانیست ها یا پروتستان ها، که منشأ آن تقاضاهایى براى انجام اصلاحات بود، پایان داده شود.
الهیدانان برجسته
عصر نهضت اصلاح دینى نزد بسیارى، یکى از سازنده ترین دوره ها در تاریخ الهیات مسیحى است. معمولا نام این سه تن از الهیدانان به عنوان برجسته ترینِ آنان یاد مى شود: مارتین لوتر، ژان کالون و اولریش تسوینگلى. از میان این سه تن، مارتین لوتر از اهمیت خاصى برخوردار است. تسوینگلى با اینکه به نوبه خود چهره برجسته اى است، اما تحت الشعاع استعداد خلاق و تأثیر الهیاتى مارتین لوتر قرار گرفته است.
مارتین لوتر در دانشگاه ارفورت به تحصیل پرداخت. در ابتدا به دانشکده ادبیات رفت و سپس به مطالعه الهیات در دیر محلى آگوستینى مشغول شد. در سال 1512 به مقام استادى مطالعات کتاب مقدس در دانشگاه ویتنبرگ نائل آمد و به ارائه خطابه درباره مزامیر (1513 تا 1515، رساله عبرانیان (1515ـ 1516)، رساله غلاطیان (1516ـ1517) و رساله عبرانیان (1517ـ1518) پرداخت. در طى این سال ها، الهیات لوتر دستخوش رشته اى از تحولات بهویژه در پیوند با آموزه آمرزیدگى شد. اشتغال نزدیک او با متون کتاب مقدس در این سال ها موجب ناخرسندى هرچه بیشتر او از دیدگاه هاى راه نو[32] در این موضوع شد.
لوتر براى اولین بار در سال 1517 و به هنگام انتشار مواد نودوپنج گانه خود درباره آمرزش نامه ها مورد توجه همگان قرار گرفت. مناقشات لاپیزیک[34] با حرارت خاصى از ضرورت اصلاح کلیسا سخن به میان آورد. کلیساى قرن شانزدهم چه در آموزه ها و چه در شعایر از عهد جدید فاصله گرفته است. اندیشه هاى بسیار الهیاتى او به یمن قلم استوار و مطابیه آمیزش به زبان آلمانى مورد توجه عموم قرار گرفت.
موفقیت هاى چشمگیر به دست آمده از این کتاب، لوتر را ترغیب کرد تا آن را با اثر دیگرى به نام اسارت بابلى کلیساى مسیح[36] توضیح داد و در آن به بررسى پیامدهاى آموزه آمرزیدگى به وسیله ایمان در زندگى مسیحى پرداخت.
شاید بتوان گفت که لوتر خلاّق ترین فرد در میان اصلاحگران بود. با این حال، تأثیر الهیاتى او در هیچ کتاب الهیاتى عمده اى (به قلم او) استوار نشده است. بیشتر آثار لوتر در پاسخ به پاره اى از مناقشات است. تنها دو کاتشیسم او (1529) را حقیقتاً مى توان ارائه کننده نظام مند اندیشه هاى اساسى او در باب ایمان مسیحى دانست. شاید بیشترین چیزى که موجب محروم شدن این آثار از اینکه آثارى جدى در باب الهیات نظام مند تلقى شوند، جایگاه شبانى آنها بود. با این حال، ابعاد الهیات لوتر تأثیر ژرفى بر تفکر مسیحى در مغرب زمین داشته است. براى نمونه، نوشته او به نام «الهیات صلیب»[40]گواه آن است (نگاه کنید به جلد دوم).
کالون در سال 1509 در نویان در شمال شرقى پاریس دیده به جهان گشود. پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه تحت سیطره حکمت مدرسى، به دانشگاه اورلئان رفت که بیشتر اومانیستى بود و در آن جا به مطالعه حقوق مدنى پرداخت. وى با آنکه درابتدا به شغلى دانشگاهى تمایل داشت، دربیست تا سى سالگى، پذیراى تجربه تغییر آیین شد که سرانجام به پیوند روزافزون او با جنبش هاى اصلاحگر پاریس انجامید و درنهایت، به بال تبعید شد.
آگاهى نسل دوم اصلاحگران از نیاز به آثارى در باب الهیات نظام مند، بسیار بیشتر از نسل اول بود. کالون، چهره برجسته در دوره دوم نهضت اصلاح دینى، نیاز به کتابى که به روشنى اندیشه هاى اساسى الهیات انجیلى را تبیین کرده، و بر اساس کتاب مقدس توجیه، و از آنها در برابر انتقادات کاتولیک ها دفاع کند، دریافته بود. در سال 1536 او کتاب کوچکى به نام مبادى دین مسیحى منتشر کرد که حجم آن تنها شش فصل بود. اما وى ربع قرن وقف آن کرد و فصول دیگرى به کتاب افزود و در ترتیب مطالب آن تجدیدنظر کرد. کتاب یادشده در آخرین ویرایشِ سال 1559، داراى هشتاد فصل بود و به چهار کتاب تقسیم شد.
در کتاب اول، موضوع خداوند آفرینشگر و قیّومیت او بر آن آفرینش بررسى شده است. در کتاب دوم، نیاز بشر به رهایى و چگونگى به دست آمدن آن به وسیله مسیح مورد توجه قرار گرفته است. کتاب سوم به بررسى این نکته پرداخته که رهایى چگونه به وسیله افراد بشر به دست مى آید، و کتاب آخر کلیسا و پیوند آن با جامعه را مورد توجه قرار داده است.
اغلب گفته مى شود که تقدیر ازلى در کانون نظام کالون قرار دارد، اما واقعیت غیر این است. دغدغه وفادارى به کتاب مقدس از یک سو و نیل به نهایت وضوح در ارائه مطلب از سوى دیگر، تنها اصلى است که بر ساماندهى کالونى در باب نظام الهیات حاکم است.
کالون پس از فراغت از کارهاى خود درنویان، در اوایل سال 1536 تصمیم گرفت که با خلوت گزینى و روى آوردن به زندگى شخصى، در شهر استراسبورگ به مطالعه بپردازد; اما متأسفانه به خاطر وقوع جنگ میانفرانسیس اول، پادشاه فرانسه، و امپراتور چارلز پنجم، راه مستقیم نویان به استراسبورگ بسته شده بود و کالون ناگزیر بود که از بیراهه اى طولانى، که از شهر ژنو مى گذشت، به استراسبورگ برود. ژنو به تازگى از سرزمین همسایه خود، ساوى، استقلال یافته بود. در آن زمان، ژنو به خاطر بیرون راندن اسقف خود ناآرام بود. آنها با آگاهى از ورود کالون به شهر، از او تقاضا کردند که در شهر باقى مانده، به آرمان نهضت اصلاح دینى کمک کند. کالون نیز با بى میلى پذیرفت.
تلاش هاى کالون براى اصلاح عقاید و ایجاد نظم در کلیساى ژنو با مقاومت شدیدى روبه رو شد و سرانجام در روز عید پاک 1538 و پس از بروز رشته اى از مشاجرات، با اخراج کالون از شهر و پناهنده شدن او به استراسبورگ، به اوج خود رسید. کالون دو سال دیرتر از آنچه پیش بینى مى کرد، به استراسبورگ رسید. او پس از ورود به آن جا کوشید تا فرصت از دست رفته را جبران کند; از این رو به سرعت مجموعه اى از آثار عمده در باب الهیات پدید آورد. در سال 1539 اضافات و تغییراتى در کتاب مبادى انجام داد و اولین ترجمه فرانسوى آن را در سال 1541 عرضه کرد.کالون، به عنوان کشیش جماعت فرانسوى زبان شهر توانست تجاربى در زمینه مشکلاتِ عملىِ فراروى کشیشان کلیساى اصلاح شده به دست آورد. وى به خاطر دوستى با مارتین بوسر، مصلح استراسبورگ، توانست نظر خود درباره پیوند میان شهر و کلیسا را مطرح سازد.
در سپتامبر سال 1541 مجدداً از کالون تقاضا شد که به ژنو بازگردد; زیرا اوضاع دینى و سیاسى آن جا رو به وخامت گذاشته بود. شهر به او پیشنهاد کرد که بازگردد و نظم و آرامش را بازگرداند; کالونى که به ژنو بازگشت، جوانى فهمیده تر و کارآزموده تر، و براى پذیرش مسئولیت هاى سنگینى که در انتظارش بود، بسیار آماده تر از سه سال پیش بود. تجربه او در استراسبورگ، نظریه پردازى او درباره کلیسا را واقع گرایى تازه اى بخشید و این همان چیزى است که در آثار بعدى او در این زمینه انعکاس یافت. کالون به هنگام مرگ در ژنو در سال 1564، ژنو را به مرکز جنبشى جهانى تبدیل کرد که به تدریج نامش بر آن نهاده شد. آیین کالونى هنوز هم یکى از قوى ترین و مهم ترین جنبش هاى فکرى در تاریخ بشرى است.