سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شیفته دانش، داناترین مردم است . [امام علی علیه السلام]

مطالعات ادیان


جای گفتن ندارد که وبر، ایدآلیستی نبود که از نقش عوامل اقتصادی در خلق فرهنگ غفلت کند. بلکه او این عوامل را در کنار سایر عوامل اجتماعی و سیاسی و حتی نمادین که بر آگاهی اجتماعی و شخصی اثر می‏گذارند در نظر گرفت. وبر منکر این قضیه نبود که ، عوامل اقتصادی تحت شرایط تاریخی معین ممکن است عاملی مسلط گردند و نقش کلیدی را در فهم تغییر اجتماعی و فرهنگی داشته باشد اما شرایط تاریخی دیگری نیز وجود دارد که اقتصاد نقش چندانی در آن ندارد. در نگاه وبر، طبقه اجتماعی (Social class ) و تضاد طبقاتی (Class conflict )، نمونه‏های آرمانی (Ideal types ) محسوب می‏شوند. آن‏طوری که مارکس می‏پنداشت این مفاهیم وقایع اجتماعی موجود را بازنمایی نمی‏کنند، بلکه نمونه‏های آرمانی‏اند که کمابیش در برخی جوامع کاربرد دارند. برای مثال به مطالعه وبر از رابطه دین و طبقه اجتماعی نگاهی می‏اندازیم. وبر می‏پذیرفت که در برهه‏ای از زمان یک دین برای طبقات بالا نقش ایدئولوژیکی دارد و برای طبقات پایین نقش تسلی‏بخشی و نوعی دلداری آن جهانی ایفا می‏کند. در اینجا تحلیل مارکسیستی درست از آب در می‏آید اما اگر بخواهیم دوره طولانی‏تری از تاریخ را در نظر بگیریم، به روابط متنوع‏تری از مناسبات دینی و طبقه دست خواهیم یافت و قطعاً به آسانی نمی‏توانیم دست به تعمیم بزنیم. در طول تاریخ، دین هم مشروعیت ‏بخش و هم نوآور بوده است.

طبق نظر وبر، اخلاق جدید، منطق درونی سیستمی شده است که بناست عقل را در تمامی فرایندهای نهادی جامعه به کار بندد. این فرایند را وبر عقلانی‏شدن (Rationalization ) نام نهاده است(2).در نوشته‏های وبر در باب جهان مدرن، عقلانی‏شدن به معنای کاربرد عقل کمی و تکنیکی در جامعه است. کاربردی که به ناگزیر به تخصصی‏شدن نهادها و پیچیده‏ترشدن متقابل روابطشان منجر می‏شود. علاوه بر آن، زندگی‏های شخصی افراد نیز تماماً به واسطه نیازهای جامعه عقلانی تعیین می‏شود.

اتفاقاً وبر به این تصور دامن می‏زند که عقلانی‏شدن از مؤلفه‏های تکامل محسوب می‏شود. تکاملی که مدنظر اوست همان کاربرد روزافزون عقل تکنیکی به عنوان اصل تراژیک تغییر اجتماعی است که سرانجام ابعاد راستین زندگی بشری را تقلیل می دهد و جامعه را به مغاک  قفس آهنین (iron cage ) در می‏افکند. جمله معروف وبر در کتابش مدنظر من است، عقل در این متن، عقل تکنیکی و کارکردی است که نه با غایت فرایند اجتماعی بلکه با ابزارها سروکار دارد.

مع‏الوصف، در کتاب جامعه‏شناسی دین (3)، وبر به نظر می‏رسد که از کاربرد عقل در شیوه‏ای متفاوت سخن می‏گوید، اجازه دهید که به نظریه‏اش در باب توسعه دینی توجه کنیم. تمایز وبر را بین جادو (magic )، دین کاهنانه (Priestly religion ) و پیامبری (Prophecy ) یادآوری می‏کنیم.

جادو به توسل به خدایان و نیروهای غیبی به منظور حل مسائل شخصی اشاره دارد در واقع از نیروهای غیبی بخاطر انجام خواسته‏های مشتریان مدد می‏جوید. در مقابل دینداری کاهنانه، به خدایان برای علائق اجتماعی‏تر و گسترده‏تر توسل می‏جوید. بدین ترتیب با فرارفتن از جادو و با سرسپردگی به امر الهی و الهام از آن به اجتماع روح و نظم می‏بخشد.

دین در اینجا به مثابه خرق عادتی تجلی می‏یابد که پیامد کاربرد عقل در برابر جادوست اما در اینجا عقل اساساً عقلی ذاتی است که خود را به ابزارها و وسایل رسیدن به هدف محدود نمی‏کند. عقل دراینجا، دگرگون‏کننده زندگی شخصی و آشکارکننده جایگاه شخص در اجتماع گسترده‏تر است.همین ‏سدشکنی و خرق عادت در گذار از دین کاهنانه به دین پیامبرانه نیز رخ می‏دهد. عقلانی‏شدن، عامل مؤثر در توسعه دینی است.

به واسطه پیام نبوی، اجتماع به توفیق وسیع‏تری دست می‏یابد و درک روشن‏تری از ایده‏آلهای خود را کسب می‏کند. به علاوه، به واسطه عقلی که از آن تحت عنوان عقل ذاتی صحبت شده است، پیروان پیامبر به حس مسئولیت‏پذیری زیادی برای آینده‏شان نائل می‏شوند. در فصول اولیه جامعه‏شناسی دین، وبر به معرفی مفهومی از عقل در دگرگونیهای نهادی جامعه سرمایه‏داری می‏پردازد که از عقل ابزاری متفاوت است.

این احتمال وجود دارد که با خواندن جامعه‏شناسی دین وبر به اشتباه آن را نظریه‏ای تکاملی تلقی کنیم. این البته فهمی بود که تالکوت پارسنز در مقدمه مشهورش در ترجمه انگلیسی کتاب وبر که در سال 1963 چاپ شد ارائه کرد. پارسنز نشان داد که وبر برای فهم دین به واسطه انتزاع از فرایندهای اجتماعی، مقولاتی را پدید آورد که دربرگیرنده دوتایی‏های جایگزین‏شونده‏ای از ساختارهای اجتماعی چون جادو/ دین، دین /پیامبری و غیره هستند.  یک ساختار، تقویت‏کننده نظم سنتی جامعه و دیگری پدیدآورنده خرق عادت و منبع تغییر تکاملی است. جادو محافظه‏کارانه است بنابراین گسستن از آن و حرکت به سمت دین مبتنی بر روحانی (1) به تغییر اجتماعی منتهی می‏شود. در لحظه تاریخی دیگر، دین مبتنی بر روحانی به نظم اجتماعی موجود مشروعیت می‏دهد و دین پیامبرانه (2) عاملی مهم در تکامل جامعه محسوب می‏شود. وبر تلاش کرد تا دقایق گسست، خرق عادت و عبور به مرحله دیگر را در دین آشکار سازد. پارسنز می‏نویسد: «علاقه اصلی وبر در نظرگرفتن دین به عنوان تقویت‏کننده ثبات جامعه نبود بلکه او علاقه داشت تا دین را به عنوان منبع پویایی‏های تغییر اجتماعی در نظر بگیرد» (4).

در حقیقت می‏توانیم با خواندن جامعه‏شناسی دین وبر مقولاتی از یک طرح تکاملی را استخراج کنیم اما نباید از خاطر برد که اینها صرفاً نمونه‏های ساده آرمانی‏اند و نظریه پیشرفت تکاملی اجتناب‏ناپذیری را ارائه نمی‏کنند، بلکه صرفاً ابزارهای مفیدی برای آشکارسازی گسست‏ها و خرق عادت‏های معنادار در خلق آگاهی و جامعه محسوب می‏شوند.

وبر به تکامل باور نداشت و تصور نمی‏کرد که دانشمندان بتوانند نسبت به جهت‏گیری‏های اجتناب‏ناپذیر در  پیشرفت تاریخی، شواهدی کافی به دست دهند. در عین حال گمان نمی‏کرد که دین مانع به کاربردن عقل در فرایندهای اجتماعی باشد. از این رو، دین را به عنوان عامل سدشکن و خرق عادت در برابر کاربرد عقل در فرایندهای اجتماعی، حرکت تاریخ در جهت پیشرفت و در نهایت ایجاد مؤلفه‏های خودآگاهی انتقادی و مدرن جامعه بزرگ در نظر نمی‏گرفت. پارسنز نیز در مقدمه‏اش به آهنگ‏های مختلفی این مسئله را بیان می‏کند. وبر، شخصاً معتقد بود که جهان انسانی را ارزشهای ناسازگار و متفاوت در برگرفته است. ارزشهایی که اگرچه همگی سزاوار وفاداری و تحسین‏اند، اما هرگز نمی‏توانند در یک ترکیب واحد گرد هم آیند، هر توسعه‏ای در یک جهت و ایمان به ایده‏ای معین به معنای غفلت از سایر ارزشها، ناسازگاری با آنها و نهایتاً ایجاد یک واکنش و جنبش جدید، خواهد بود. جنبشی جدید که به واسطه خرق عادتی دینی باز نموده می‏شود که در پی آن از برخی ارزشهای مغفول نهاده شده پرده‏برداری می‏شود. وبر احساس می‏کرد که چندخدایی (Polytheism )، تنها دین واقع‏گرایانه است (5).

وبر مجذوب ایده تغییر شده بود و نه ایده همنوائی. او لغت «کاریزما» (Charism ) را که از پالین اپیستلز (Pauline epistles )اقتباس کرده بود، نقطه شروع مطالعه‏اش از جامعه‏شناسی دین و مفهوم کلیدی برای نظریه تغییر اجتماعی خود قرار داده بود (6).

کاریزما، قدرت رمزآلودی به آدمی می‏دهد که می‏تواند مردم را مجذوب و مطیع فرامین و دستورات خود ‏سازد. شخص کاریزماتیک، انسانی با قدرت‏های فوق بشری است. فردی که خارج از قوانین واقعیت روزمره عمل می‏کند و در برخی نمونه‏ها، شخص کاریزماتیک از قدرت‏های الهی برخوردار است. وبر فکر می‏کرد که ریشه دین، همین امر است. رهبر کاریزماتیک، اجتماعی را خلق و حرکتی در مردم پدید می‏آورد که سخنانش را می‏پذیرند و به اقتدارش گردن می‏نهند.

برای اینکه کاریزما، در دسترس افرادی که با فاصله از رهبر زندگی می‏کنند یا در دسترس نسلهای بعدی قرار گیرد، کاریزمای اصلی در مناسک، نمادها و نوشته‏های مقدس نهادمند می‏شود و به لحاظ مناسکی با گروهی از یاران برگزیده و پیروان‏شان مرتبط می‏شود. برای مثال در ادیان بزرگ، نهادینه‏شدن کاریزما با تقلیل و کم‏رمق‏شدن کاریزمای اصلی همراه است. درواقع شور و اشتیاق اولیه نسبت به کاریزمای اصلی در نسل دوم از میان می‏رود. در قاموس وبر، قدرت کاریزماتیک بنیانگذار، ضرورتاً به اقتدار سنتی درون نهادهای دینی مبدل می‏شود.

طبق نظر وبر آنچه که اتفاق می‏افتد، ظهور کاریزماهای جدید است: پیشوایان جدیدی پدید می‏آیند که افراد را مجذوب خود می‏کنند و قدرتشان را بر آنها به کار می‏گیرند. گاهی اوقات این جنبش‏های کاریزماتیک جدید هدفشان اعاده یا اصلاح سنت دینی است و گاهی هم ممکن است آنها از دین نهادمند جدا شوند یا شدیداً به واسطه آنها دفع شوند. در طول تاریخ دین، این کاریزماها هرگز ناپدید نشده‏اند.

در ابتدای فصل، سؤالی طرح کردیم که آیا دین می‏تواند گوهر اصلی خود را حفظ کند و در عین حال هم نوآورانه باشد. طبق نظر وبر، دین همواره در بدو امر، جنبشی نوآورانه است و سپس تنها از طریق فرایند «عادی‏شدن» (routinization )، تبدیل به مذهبی متعارف می‏شود. اما جنبه نوآورانه دین در کانون کاریزماهای جدید تداوم می‏یابد.

در عین حال نباید فراموش کنیم که وبر، مفهوم «کاریزما» را به عنوان اصطلاحی غیرارزشی (value-free ) به کار برده است و ضرورتاً نیز به پدیده‏ای دینی اشاره ندارد. کاریزما، به قدرت برتر برخی افراد چه شخصیت‏های خوب و چه شخصیت‏هائی بد اشاره دارد که بر مردم به کار می‏بندند.کاریزما می‏تواند در شخصیت جادوگر و شخصیت به پیامبر یکسان وجود داشته باشد. کاریزما می‏تواند هم در هیتلر و هم در پاپ وجود داشته باشد. به دلیل استفاده غیر ارزشی ، وبر قادر بود در نظریه‏اش در باب تغییر اجتماعی برای این مفهوم نقش محوری قائل شود.

براساس نمونه‏های آرمانی وبر سه نوع اقتدار در زندگی اجتماعی وجود دارد (7).اقتدار به مثابه قدرتی تعریف می‏شود که افراد بر آن اساس تبدیل به سوژه‏هایی مطیع می‏شوند. اولین شکل اقتدار، اقتدار سنتی (traditional authority ) است که با قواعد و رسوم نظام فرهنگی کهن و با در نظرگرفتن عناصر دینی و سیاسی آن، هماهنگ است. از آنجا که این نظام‏ها به واسطه اعضای جامعه مورد نظر تکریم می‏شوند و به عنوان واقعیت‏های تقریباً مقدس ستایش می‏شوند، مردم بدون چون‏وچرا از آن تبعیت می‏کنند.

این اقتدار به نظم امور همانگونه که دیده می‏شوند تعلق دارد و بخشی از رسوم افراد محسوب می‏شود.مع‏الوصف، به این دلیل که مسائل جدیدی رخ می‏دهند و شرایط تغییر می‏کنند سنت به ناگزیر تغییر می‏کند. برخی افراد تمایل دارند که نظم اجتماعی عقلانی‏تر بنا کنند آنها پرسش‏هایی با در نظرگرفتن سودمندی اجتماعی قوانین طرح می‏کنند و هنگامی که این قوانین را دیگر چندان برای جامعه یا پاره‏ای از جمعیت سودمند نمی‏یابند، مدافع تغییر آن می‏شوند. بنابراین در این تغییر آنچه رخ می‏دهد تحول از اقتدار سنتی به اقتدار قانونی است.

مردم به این دلیل از نظم اصلاح‏شده اجتماعی، تبعیت می‏کنند که قوانین موجود در بستری عقلانی پدید آمده یعنی قوانین به واسطه افرادی که خود از طریق قانونی و مشروع تعیین شده‏اند وضع گردیده است. گذار از اقتدار سنتی به اقتدار عقلانی به آسانی صورت نمی‏پذیرد و اغلب به کمک مردانی که دارای اقتدار کاریزماتیک هستند تحقق می‏پذیرد. این افراد قدرت شخصی خود را بر مردم برای زمان مشخصی به کار می‏گیرند در طی این زمان آنها در تعدیل ساختارهای سنتی و برداشتن موانع برای فرایندهای اجتماعی عقلانی موفق می‏شوند. البته جامعه‏ای وجود ندارد که تماماً به واسطه اقتدار قانونی شکل بگیرد همواره بقایایی از سنت وجود خواهد داشت. حتی اگر جامعه‏ای پدید آید که تماماً به واسطه اقتدار قانونی بنا شود به این معنا نخواهد بود که خرد تضمین‏کننده ثبات آن خواهد بود. از آنجا که جامعه عقلانی به طور اجتناب‏ناپذیر برخی ارزشهای انسانی را سرکوب می‏کند و جنبه‏هائی مهم از زندگی انسانی را مغفول می‏نهد، افرادی رادیکال پدید خواهند آمد که اقتدار کاریزماتیک را در دست می‏گیرند و مفروضات بنیادی و پذیرفته‏شده نظم اجتماعی موجود را به پرسش می‏کشند.

آنچه در اینجا رخ می‏دهد می‏تواند پرسش‏های به مراتب رادیکال‏تری از جامعه‏ای باشد که گذار از اقتدار سنتی به اقتدار قانونی را تجربه کرده است.جنبش مخالف و رادیکال البته ممکن است به این دلیل که بر پایه‏هائی متزلزل و انگیزش‏های تماماً غیرعقلانی مبتنی شده است از پا در آید. یا اینکه ممکن است زیر فشار افرادی که اقتدار قانونی را در جامعه اعمال می‏کنند له شود یا بینش‏های خاص آن به واسطه رهبران جامعه به کار گرفته شود و در شکل تعدیل‏یافته‏ای درون نظام اجتماعی مسلط هضم شود.اما آنچه که ممکن است رخ دهد این است که جنبش مخالف احتمالاً با جنبش‏های دیگری که به سرعت در بین مردم شیوع یافته‏اند، متصل شود و بر آگاهی اکثریت تأثیر بگذارد و دگرگونی فرهنگی رادیکالی را ایجاد کند یا ممکن است با به قدرت‏رسیدن گروه قدرتمندی در جامعه تحول سیاسی رادیکالی رخ دهد و نظم اجتماعی بر اساس اصول جدید مجدداً سامان یابد. اگر عناصر کاریزماتیک در جنبش مخالف خیلی قدرتمند باشد،-همچنانکه در تاریخ رخ داده است- حتی ممکن است سنت مقدس جدیدی ظهور کند و جامعه جدیدی بعد از انقلاب پدید آید که قدرت خود را با نام اقتدار سنتی به کار بندد و به همین نام، طالب اطاعت افراد شود.

در نگاه وبر، عنصر پویا در تاریخ نهادها، اقتدار کاریزماتیک است. او چندان توضیحی درباره این نوع اقتدار نمی‏دهد اما از غیرمعمول‏بودن و غیرقابل‏توضیح بودن قدرتی سخن می‏گوید که به دلیل استعدادی خارق‏العاده در برخی انسانها رخ می‏نماید. (همان‏طور که گفتیم) کاریزما، مفهومی مذهبی نیست، ولو اینکه وبر آن را از مطالعه‏اش از دین اقتباس کرده باشد.

چگونه کاریزما، با نظم اجتماعی مرتبط می‏شود؟ وبر به عنوان جامعه‏شناس نمی‏تواند فرض کند که این مفهوم از آسمان افتاده باشد و حتی غیرمعمولی‏بودنش ریشه‏ای اجتماعی نداشته باشد. در حالی‏که وبر این خط فکری را دنبال نمی‏کند، اما به طور خاصی در نوشته‏هایش در باب دین، مطرح می‏کند که کاریزما به این دلیل بر مردم قدرت دارد که بر نقطه‏ای که مردم از آن رنج می‏کشند دست می‏گذارد. کاریزما نسبت به مردم آسیب‏دیده، آشفته و ناراحت جامعه خود بصیرت دارد. البته پیامبران دروغین و عوام‏فریبانی که مطامع سیاسی خود را در چهره اصلاح‏گری رادیکال که مردم را به بازسازی نظم جامعه دعوت می‏کنند، از همین حقیقت بهره می‏جویند.



گروهی از دانشجویان ::: سه شنبه 87/5/8::: ساعت 7:7 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 98
بازدید دیروز: 7
کل بازدید :98144
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : گروهی از دانشجویان[75]
نویسندگان وبلاگ :
علیرضا قصری
علیرضا قصری (@)[0]

سید محمد کاظمی قهفرخی
سید محمد کاظمی قهفرخی (@)[0]

میثم فرخی[0]

ما دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) تهران هستیم که با راه اندازی این وبلاگ سعی داریم تا علاوه بر انجام تکلیف درسی درباره ی مطالعات دین ،در این حوزه بر روی دین مسیحیت مطالعاتی را انجام دهیم
 
>>آرشیو شده ها<<
آشنایی با اعضا و اهداف وبلاگ
حج در مسیحیت
زیارت در مسیحیت1
زیارت در مسیحیت2
زیارت در مسیحیت3
مقاله علمی درباره زیارت در مسیحیت
زیارت
مسیحیت جهانی(قسمت اول)
مسیحیت جهانی(قسمت دوم)
مسیحیت جهانی(قسمت سوم)
تجدد در کلیسا(قسمت اول)
تجدد در کلیسا(قسمت دوم)
تجدد در کلیسا(قسمت سوم)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت اول)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت دوم)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت سوم)
مناسبات میان اخلاق و عرفان مسیحی
کلیسای کاتولیک
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت اول)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت دوم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت سوم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت چهارم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت پنجم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت ششم)
دین، مراسم مذهبی و فرهنگ
دین عامه، دین خاموش، دین پنهان (سخران:دکتر سارا شریعتی)(قسمت اول
دین عامه، دین خاموش، دین پنهان (سخران:دکتر سارا شریعتی)(قسمت دوم
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت اول)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت دوم)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت سوم)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت چهارم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت اول)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت دوم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت سوم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت چهارم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت پنجم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت اول)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت دوم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت سوم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت چهارم)
پارادایم انسانشناسی دین(مایکل لامبک ترجمه: جبار رحمانی)
آخر الزمان در مسیحیت
ابهام در تحلیل پدیده دینی
پرسش بوردیو از جامعه شناسی دین
سیر مدرنیسم در مسیحیت(قسمت اول)
سیر مدرنیسم در مسیحیت(قسمت دوم)
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
چند کتاب اینترنتی درباره ی مسیحیت(دانلود کنید)
رهبانیت در مسیحیت و مسیحیت رسمی
مسیحیت از نگاه یک مسیحی
کتاب مقدس
نهضت اصلاح گرایى کاتولیکى
تجربه ی دینی(قسمت اول)
تجربه دینی(قسمت دوم)
تجربه دینی(قسمت سوم)
تجربه دینی(قسمت چهارم)
تمدن غربى ، مسیحیت و روشنگرى (قسمت اول)
تمدن غربى ، مسیحیت و روشنگرى (قسمت دوم)
تحولات مذهبى در عصر اطلاعات (قسمت اول)
تحولات مذهبی در عصر اطلاعات(قسمت دوم)
ویژگی های کلی انسان شناسی دینی
دین و انسان(2)
دین و انسان(1)
عبادات و اعمال مسیحی(قسمت دوم)
عبادات و اعمال مسیحى(قسمت اول)
ایمان در آیین کاتولیک(1)
ایمان در آیین کاتولیک(2)
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<