سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر دوستی ای که طمعْ پدیدش آرد، نومیدی ازمیانش می بَرَد . [امام علی علیه السلام]

مطالعات ادیان


 

پارادایم انسان‌شناسی دین(مایکل لامبک ترجمه: جبار رحمانی(

موضوع مذهب به عنوان یک مساله مرکزی در تفکر انسان شناختی از آغاز این علم در قرن نوزدهم با کسانی مثل تایلور و رابرتسون اسمیت  تا به امروز مطرح بوده است. متفکران عصر ویکتوریایی که موقعیت مذهب در جامعه آنها روبه سستی می رفت، به تدریج به بررسی وضعیت مذهب در سایر جوامع هم علاقه مند شدند و همین انگیزه سبب غنی شدن هر چه بیشتر سنت انسان شناسی دین شد. انسان شناسی دین در دوره معاصر از منابع مختلفی سرچشمه گرفته است: از سنت بوآسی در آمریکا که بیانگر ارتباط معنادار میان مذهب، زبان وشعر و همچنین اهمیت بررسی و فهم تجربه فردی بوده؛ و از دورکیم که بر فهم پدیده مذهبی به مثابه امری اجتماعی، و ارتباط درونی و ذاتی میان کارکرد و معنا در مناسک و بازنمایی های مذهبی، و رابطه مذهب و نظم اجتماعی تاکید داشت؛ از تطور گرایی که پرسش در باب عقلانیت در تفکر و اندیشه ابتدایی را مطرح کرد، این پرسش اولیه بحثی را در باب منطق و مشروعیت هرگونه شکل خاص تجربه مذهبی و ابراز آن دامن زده است؛ در امتداد تطور گرایان، از پدیدارشناسان و روانکاوان که پرسش‌هایی را درباب نسبت تفکر و تجربه، امر ذهنی و امر تجربی، عقلانی و غیر عقلانی، و خودآگاه و ناخودآگاه در عرصه مذهبی مطرح کرده‌اند؛ از سنت مارکس که در آن توجه به قدرت، فتیشیسم، از خود بیگانگی، شیئی‌شدگی مطرح شده؛ از وبر هم توجه به جنبه های تطبیقی ادیان مبتنی بر متن، نقش مذهب در انتقال به مدرنیته، ارتباط میان مذهب و منشا کنش‌های اقتصادی و سیاسی، در نهایت ارتباط میان الهیات و معمای معنابخشی به جهان و رنج و مرگ بجای مانده است. به هر حال سنت انسان‌شناسی دین در ترکیبی از میراث برجای مانده از سنت های نظری فوق همراه با آزمودن آنها در میدان تحقیق و طرح مفاهیم و نظریه های تکمیلی شکل گرفته است.
سنت انسان شناختی مذهب برای فهم موضوعش، نه کاملاً اسیر عینیت گرایی بوده و نه کاملا اسیر ذهنیت گرایی، بلکه تلاش داشته در میانه فضای فرهنگ و اجتماع به مشارکت و ایجاد تعاملی سازنده میان ابعاد عینی و ذهنی برسد. در وضعیت مطلوب، انسان‌شناسی این موضوع را بیان می کند که دنیاهای مذهبی واقعی، شفاف، و معنادار هستند برای کسانی که آنها را ساخته‌اند و به آنها عمل می کنند. همچنین تلاش می کند این دنیاها را برای دیگران (در مفهوم دقیق آن) توضیح بدهد.
انسان‌شناسی دین می‌کوشد تا منطق تفکر و تجربه مذهبی را بفهمد و مهمتر اینکه انسان شناسی می‌خواهد راه‌هایی که از خلال آن تجربه و اندیشه مذهبی در قالب های خاصی از اجتماع بودگی و رژیم های قدرت و کشمکش های تاریخی و شیوه های تولید تبلور پیدا می کند و در این مسائل تجلی می یابد، را بفهمد
 
در آغاز تاریخ انسان‌شناسی بیشتر مباحث در باب جوامعی بود که مذهب یا امور مشابه آن ازجمله جادو و... در آنها رواج داشت و تلاش برای ارائه تعریفی مناسب از مذهب تا مدتها همچنان ادامه داشت. امروزه این شاخه از انسان شناسی عرصه بسیار وسیعی از مطالعات را همراه با رویکردهای مختلف نظری در بر  می گیرد. به هر حال همه این تلاش های علمی بیانگر این موضوع بودند مذهب بالاخص آنجایی که متعلق به "دیگری" است، به تعبیر لوی استروس "برای اندیشیدن مناسب است ".
تحت لوای عنوان "انسان‌شناسی دین " سوالات بنیادی در باب تمایزات انسانی مطرح شده است. هر چند این پرسش معمولاً به‌صورت یک تقابل دوگانه مطرح شده است: غرب در برابر بقیه؛ تاریخ در برابر اسطوره؛ علم در برابر مذهب؛ مدرن در برابر سنتی؛ متمدن در برابر ابتدایی. فاصله گرفتن از این تقابل های دوگانه در عمل کار بسیار دشواری است. البته عده ای بر این عقیده اند که تقابل مبنایی میان غرب و بقیه صورت اولیه این تقابل‌هاست و سایر تقابل ها از آن نشات گرفته و عده ای هم براین عقیده‌اند که تفکر دوالیستی (تقابل های دوگانه) جز ذاتی تفکر بشری است. به هر حال تاریخ انسان‌شناسی بیانگر تلاشی گسترده در فهم انسان در قالب نظریات و مفاهیم مختلف بوده است. در این علم از یکسو نباید صرفاً به بیگانه گرایی و برجسته کردن تفاوت ها تاکید داشت و از سوی دیگر صرفاً هم بر یکسانی انسان ها و همانندی آنها و منشا مشترک‌شان تاکید کرد. انسان‌شناسی می بایست در میانه این دوگانگی و فراتر از آن قرار بگیرد، نه اینکه آن را نادیده بگیرد یا بی تفاوت از کنارش بگذرد.
اما آنچه که در این میان مهم است رویکرد خاصی است که انسان‌شناسی در کل و انسان‌شناسی دین بطور خاص دارد. رویکرد انسان شناختی، رویکردی است با ویژگی های کل‌گرایانه، عام‌گرایانه، مردم‌نگارانه، تطبیقی، زمینه‌مند، تاریخی، دیالوگی، و انتقادی. وجه کل‌گرایانه به این معناست که انسان شناسان واقعیت های دینی را به مثابه بخش‌ها و ابعادی از کلیت فرهنگی و اجتماعی در نظر می گیرند، و در همان آغاز کار سعی نمی‌کنند که بسرعت عرصه دینی را از آنچه که غیر دینی تعریف می کنند و یا حتی از سایر ادیان ، جدا سازند؛ و بروز یا تولید بعضی تمایزات را به مثابه یک مساله و معضل منفرد در نظر بگیرند. رویکرد کل‌گرایانه تلاش می‌کند به عنوان مثال ارتباط پیچیده و مبهم میان مذهب و بازتولید اجتماعی خانواده، سلسله مراتب جنسیتی، و سازمان سیاسی را مورد کاوش قرار دهد. اینکه انسان شناسی عام‌گرایانه است نیز به این مفهوم است که این رشته طیف گسترده ای از جوامع انسانی را از گذشته تا حالا به عنوان موضوع خودش در نظر گرفته و جامعه غربی یا جوامع دارای فرهنگ مکتوب را صرفا به عنوان معیار در نظر نگیرد. این علم در امتداد این نگاه عام‌گرایانه تلاش پیگیری برای مواجهه با مساله تعصب قوم مدارانه داشته و سعی دارد مدلی را تولید کند که بتواند در عین حال تنوع و وحدت را با هم در نظر بگیرد. در واقع معنایی که عام‌گرایی انسان‌شناسی داشته بیانگر یک اصل برای جدی گرفتن وجود و هستی جوامع خرد و کوچک و بدون سنت مکتوب بوده است.
رویکرد مردم‌نگارانه انسان‌شناسی به این مفهوم است که تحلیل های ما باید معمولاً از خلال مطالعه جوامع خاص و حتی واحدهای کوچکتری در این جوامع مثل سازمان ها و رویدادها و متخصصان دینی و ... شکل گرفته باشد. تاکید بر نگاه نزدیک و شخصی در فهم داده ها و جمع آوری آنها از خلال کار میدانی عمیق و دقیق این نتیجه را به دنبال خواهد داشت که بتوانیم راه های محلی دیدن و انجام امور و کارها را بفهمیم که البته معمولاً نتیجه چنین فرآیندی بصورت یک مردم‌نگاری نیز خواهند بود. از سوی دیگر وجود رویکرد خاص‌گرایانه در گزارش‌های مردم‌نگارانه نیاز به رویکرد تطبیقی را ایجاد می‌کند تا اینکه میان این گزارش‌های متنوع تعامل و گفتگویی برقرار شود و در نهایت بتوانیم بواسطه یک زبان تحلیلی و با مفاهیمی از قبیل "مقدس، مناسک، قربانی، و..."در باب آن داده‌ها بیاندیشیم. البته باید دقت کرد که این اصطلاحات در فضای بحث‌های انسان‌شناختی مفهوم خاصی دارند که احتمالا در خارج از آن نخواهند داشت. در نهایت انسان‌شناسی باید در میانه مسیری حرکت کند که از یکسو بیگانه سازی و مفهوم‌پردازی و از سوی دیگر عادی‌کردن(banalizing) گفته ها و تجربه ها  و عملکردهای مردم موضوع مرد مطالعه را با هم داشته باشد.
اینکه انسان‌شناسی زمینه‌مند است به این مفهوم است که واقعیت انسان‌شناختی همیشه در ارتباط با زمینه آن فهمیده می شود. جزئیات و پیچیدگی زمینه – فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... – یک مولفه مرکزی در تفسیرهای انسان‌شناختی است. ایجاد تعادل نسبی میان جنبه های مختلف زمینه از جمله وجه ساختاری در برابر وجه پراگماتیک، عموما بیشتر مباحث و مناظرات این حیطه را شکل داده است.علاوه بر این، زمینه معمولا برحسب اصطلاح و مفهوم تاریخی بودن فهمیده شده است. بطور خاص اهمیت موقعیت مکانی و زمانی به این مفهوم بوده که فهم عامل تاریخی و فرهنگی با توجه به نیروهای سیاسی و اقتصادی گذشته و حال مثل استعمار، سرمایه داری و ظهور جهانی شدن قابل حصول است. تاریخی بودن رهیافت انسان شناختی به این مفهوم نیز هست که ما به اشکال محلی آگاهی تاریخی و صور مختلف تغییرات توجه می کنیم.
رویکرد انسان‌شناختی گفتگویی است به این مفهوم که روش این رشته از گفتگو با و بویژه گوش کردن به افراد و تجربه ها و کردارها و دانش هایی است که ما تلاش می کنیم آنها را بفهمیم. برتری دادن به انواع صداها و حضور آنها و فهم تنوع از خلال این کار لازمه اش وجود زمینه‌ای است برای حضور صداهای مختلف و گفتگو میان آنها، و این موضوع در انسان شناسی بطور فزاینده ای اهمیت یافته است. بطور خلاصه باید گفت انسان‌شناسی گفتگویی است چون مفاهیم و تجربه های بیگانه لازم است براساس مفاهیم و تجربه های قابل فهم در جامعه کلی‌تری که انسان‌شناس بدان تعلق دارد، بیان شوند. به همین دلیل بیگانه در زبان انسان‌شناختی نوعی پیچیدگی و دشواری را سبب شده‌است.
در نهایت هم باید گفت مباحث انسان‌شناختی بیانگر نوعی نقد و انتقاد خواهند بود، نقد هم در مفهوم نقد ادبی و هم نقد سیاسی و در ارتباط با قدرت مد نظر است. البته بهترین انسان‌شناسی به نوعی خود انتقادی خواهد رسید. در این مفهوم انسان‌شناسی همیشه با این نگرانی همراه بوده که اشکال مختلف قوم مداری و کوتاه بینی های فکری بر آنچه که محصول علم انسان‌شناسی است، غلبه کند. این به این مفهوم است که ما نباید فکر کنیم که بر همه تعصبات و الزام های بیرونی خودمان غلبه کرده‌ایم. همانطور که دیوید هوی فیلسوف بیان کرده : " تامل بر بخش‌های مختلف تفسیر گذشته، تامل بر بخش‌های مختلف تفسیر حال را می‌طلبد] با خود دارد[" .
انسان‌شناسی به مثابه یک سنت فکری، در طی تاریخ خودش رویکردهای بسیار متنوعی را شکل داده، بگونه ای که این علم بندرت با اجماع در درونش مشخص شده، و این تنوع رویکردهای درونی این رشته یکی از رموز و نشانه های پویایی این علم بوده و هست.

این متن از مقدمه کتاب زیر گرفته شده است:
  Michael Lambek (2001) A Reader in the Anthropology of Religion, Oxford, Blackwell Publishing
 

 



گروهی از دانشجویان ::: سه شنبه 87/5/8::: ساعت 6:53 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 96
بازدید دیروز: 7
کل بازدید :98142
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : گروهی از دانشجویان[75]
نویسندگان وبلاگ :
علیرضا قصری
علیرضا قصری (@)[0]

سید محمد کاظمی قهفرخی
سید محمد کاظمی قهفرخی (@)[0]

میثم فرخی[0]

ما دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) تهران هستیم که با راه اندازی این وبلاگ سعی داریم تا علاوه بر انجام تکلیف درسی درباره ی مطالعات دین ،در این حوزه بر روی دین مسیحیت مطالعاتی را انجام دهیم
 
>>آرشیو شده ها<<
آشنایی با اعضا و اهداف وبلاگ
حج در مسیحیت
زیارت در مسیحیت1
زیارت در مسیحیت2
زیارت در مسیحیت3
مقاله علمی درباره زیارت در مسیحیت
زیارت
مسیحیت جهانی(قسمت اول)
مسیحیت جهانی(قسمت دوم)
مسیحیت جهانی(قسمت سوم)
تجدد در کلیسا(قسمت اول)
تجدد در کلیسا(قسمت دوم)
تجدد در کلیسا(قسمت سوم)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت اول)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت دوم)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت سوم)
مناسبات میان اخلاق و عرفان مسیحی
کلیسای کاتولیک
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت اول)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت دوم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت سوم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت چهارم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت پنجم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت ششم)
دین، مراسم مذهبی و فرهنگ
دین عامه، دین خاموش، دین پنهان (سخران:دکتر سارا شریعتی)(قسمت اول
دین عامه، دین خاموش، دین پنهان (سخران:دکتر سارا شریعتی)(قسمت دوم
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت اول)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت دوم)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت سوم)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت چهارم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت اول)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت دوم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت سوم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت چهارم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت پنجم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت اول)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت دوم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت سوم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت چهارم)
پارادایم انسانشناسی دین(مایکل لامبک ترجمه: جبار رحمانی)
آخر الزمان در مسیحیت
ابهام در تحلیل پدیده دینی
پرسش بوردیو از جامعه شناسی دین
سیر مدرنیسم در مسیحیت(قسمت اول)
سیر مدرنیسم در مسیحیت(قسمت دوم)
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
چند کتاب اینترنتی درباره ی مسیحیت(دانلود کنید)
رهبانیت در مسیحیت و مسیحیت رسمی
مسیحیت از نگاه یک مسیحی
کتاب مقدس
نهضت اصلاح گرایى کاتولیکى
تجربه ی دینی(قسمت اول)
تجربه دینی(قسمت دوم)
تجربه دینی(قسمت سوم)
تجربه دینی(قسمت چهارم)
تمدن غربى ، مسیحیت و روشنگرى (قسمت اول)
تمدن غربى ، مسیحیت و روشنگرى (قسمت دوم)
تحولات مذهبى در عصر اطلاعات (قسمت اول)
تحولات مذهبی در عصر اطلاعات(قسمت دوم)
ویژگی های کلی انسان شناسی دینی
دین و انسان(2)
دین و انسان(1)
عبادات و اعمال مسیحی(قسمت دوم)
عبادات و اعمال مسیحى(قسمت اول)
ایمان در آیین کاتولیک(1)
ایمان در آیین کاتولیک(2)
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<