مسیحیت جهانی(قسمت سوم)
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از کتاب درآمدی به مسیحیت نوشته مری جو ویور 1381
نویسنده: مری - جو ویور
مترجم: حسن - قنبرى
سالهای اولیه نهضت وحدت کلیساها
مبلغان مسیحی از فرقههای مختلف، به دلایل تاریخی مناسبی، خود دچار تفرقه و تشتت داخلی شدند: آنان از تعمید، آیین عشای ربانی، ماهیت کلیسا و جایگاه کتاب مقدس در عبادت، فهمهای مختلفی داشتند. اما مسیحیان جدید در نقاط دوردست این تمایزات اعتقادی را درک نمیکردند و هنگامی که مبلغان مسیحی درباره تفسیر دینی با یکدیگر منازعه و جروبحث میکردند اینان بهتزده میشدند. چگونه مسیحیان میتوانستند از وحدت جسم مسیح {کلیسا} سخن بگویند و با این حال مدعی باشند که یک تفسیر از مسیحیت از سایر تفاسیر بهتر است؟ نخستین فهم از این امر که سیاست همکاری و همیاری بهتر از رقابت است به فکر مبلغان پروتستان قرن نوزدهم خطور کرد و این هیجانها منجر به طلیعههای نهضت وحدت کلیساها شد.
لغت «اکیومنیزم»(19) {اعتقاد به وحدت کلیساها} از کلمه یونانی oikoumene گرفته شده و به معنای «کل جهان مسکون» است. {14} نهضت وحدت کلیساها معمولا به تلاشی که همه کلیساهای مسیحی برای بازیافت وحدت همه مؤمنان به عمل آوردند، تعریف میشود. به لحاظ آرمانی، نهضت وحدت کلیساها باید مسیحیان را به ورای اختلافهای اعتقادی و عبادی ببرد و به وحدتی که در نهضت اولیه مسیحی تصورش میرفت، برساند. ما چندین مرتبه در این کتاب متذکر شدهایم که مسیحیت اولیه به واسطه اختلافهایش مشخص میشد و در این که آیا چنین وحدتی واقعاً امکان دارد یا نه متحیریم. در عین حال، اندیشه وحدت مؤمنان، اندیشه جالبی است و توانسته است مسیحیان جدید را حول مباحثات سودمندی گردهم آورد.
ملاحظه کردیم که یهودیت در زمان عیسی، دین متکثری بود، با قرائتهای بسیار مختلف، و دیدیم که دین در دنیای رومی اعمال و عقاید بسیار متنوعی در خود میپذیرفت. مسیحیت در ابتدا دینی بود که میان سایر ادیان؛ اما با قسطنطین، مسیحیت خود را به عنوان یک دین واقعی عرضه داشت، با چنان قدرتی که سایر قرائتهای اعتقاد دینی (مثلاً شرک) محکوم و ریشهکن شد. این اندیشه که مسیحیت تنها دین واقعی دنیاست و اوج آن در مظهر اروپاییاش قرار دارد منجر به گرایش های تبلیغی در اوایل دنیای جدید شد.
به یاد آورید که تا دوره جدید، مدارا با آرای بسیار متنوع، از مشخصات مسیحیت نبود. آیین کاتولیک قرون وسطا قرائتهای مختلف از مسیحیت را بدعت تلقی میکرد و در جهت ریشهکنی و نابودی آنها میکوشید. مدارا در برابر قرائتهای گوناگون از ویژگیهای مسیحیت در دوره نهضت اصلاح دینی (هم پروتستان و هم کاتولیک) نیز نبود. تفاسیر بدلیل مسیحیت خطا و خطرناک تلقی میشدند و مسیحیان در قرن هفدهم بیشتر میکوشیدند که دشمنان خود را نابود کنند، نه به این که آنان را دوست داشته باشند. ملاحظه کردیم که هرچند پیوریتنها برای آزادی دینی به آمریکا آمدند، اما آزادی را فقط برای خود تفسیر کردند: آنان هیچ علاقهای به امنیت کاتولیکها، یهودیان، بپتیستها، شیکرها یا لوتریها نداشتند. در عین حال، گروههای دیگری از مسیحیان- نظیر جرج فوکس و کواکرها در قرن هفدهم، الکساندر کمبل و «شاگردان مسیح»در قرن نوزدهم – تأسیس شدند، دقیقاً بدین خاطر که این انشعابات در مسیحیت الهامبخش بنیانگذاردن این گروهها شد که دنبال قرائتی از مسیحیت بروند که الام این انشعابات را تسکین دهد. امروزه تا حد زیادی مورمونها و بپتیستهای جنوبی از حرارت شور و شوق وحدت کلیسایی دلگرم نمیشوند و کاتولیکها افراد محتاطی هستند که دیر به گفت و گوی وحدت کلیسایی آمدهاند. این گروهها حق ویژهای برای فهم خاص خود از مسیحیت قائلاند و گاهی تلاشهایی را که برای وحدت کلیساها به عمل میآید، تضعیف و کمرنگ کردن حقیقت تلقی میکنند.
با این حال، نهضتهای مهمی در مسیحیت جدید بودهاند که برای یافتن نوعی وحدت عمل یا حداقل وحدت برنامه، این اختلافها را نادیده گرفتهاند. چنان که یادآور شدیم، یکی از وسیعترین ماجراهای همکاری مسیحی در همه زمانها (یعنی نهضت تبلیغی) منطقاً منجر به بحثهایی درباره تعاون و همکاری شد. اجازه دهید ببینیم که چگونه این انگیزهها به هم پیوستند و طلیعههای نهضت وحدت کلیساها را به وجود آوردند.
نهضت تبلیغی امید داشت که نجات را به سراسر دنیا برساند و موجب نوعی بحث میان فرقهای در قرن نوزدهم شد. در عین حال، مسیحیان انجیلی در دوره احیاگران، مرزهای فرقهای را قطع و اثبات کردند که مسیحیان میتوانند با هم عبادت کنند و باهم فیض خدا را در زندگی تجربه کنند، هرچند که در کلیساهای واحدی حضور نیابند.
اتحادیه انجیلی
اتحادیه انجیلی، که در سال 1846 در لندن شکل گرفت، ائتلافی بود از افراد علاقهمندی که ارتباط رسمی با کلیساهای سازمان یافته نداشتند. اندیشه یک اتحادیه انجیلی در ایام اولیهای که گفتوگوی وحدت کلیساها جریان داشت بسیار مهم بود. شاخه آمریکایی اتحادیه انجیلی که به دلیل جنگ داخلی تا سال 1867 قوتی به دست نیاورده بود، به چند علت اجتماعی میخواست به تلاشهای مسیحیان انجیلی سروسامان دهد. حتی قبل از جنگ داخلی، مسیحیان انجیلی غالباً به دلایل عمدهای متحد بودند. به یاد آورید که تجربه گروش مسیحیان در دوره دومین بیداری عظیم، هم فردی بود (یعنی یک فرد با پذیرش عیسی به عنوان منجی شخصی به نجات میرسد) و هم اجتماعی. مسیحیان موظف بودند با تقویت تلاشهایی که برای ممنوعیت استعمال مشروبات الکلی، بردهداری و تعداد زیادی از دیگر مفاسد اجتماعی به عمل میآمد، گروش به دین خود را که در جهان اطرافشان احساس میکردند تحقق بخشند. به تدریج، اتحادیه انجیلی تبدیل به ندای نیرومندی در جهت فعالیت تبلیغی و حامی اولیه همکاری وحدت کلیسایی شد.
نشریه اتحادیه انجیلی، به نام جهان مسیحیت انجیلی، مسیحیان را به همکاری دعوت میکرد و این اتحادیه که الهامبخش مشارکت بیش از پنجاه هزار کلیسا شد، از یک هفته عبادت در ایام سال حمایت کرد. بعضی از اعضای این گروه، همکاری انجیلی را علامت نزدیکی سلطنت خدا میدیدند و همه به اصول آزادی دینی پایبند بودند. اتحادیه انجیلی به خودی خود حمایتهای نیرومند نظری برای همکاری مسیحی فراهم کرد و موجب بحثهای اولیه درباره بازیافت وحدت مسیحی شد. در عین حال، مبادی اعتقادی آیین انجیلی که، برای مثال، بر مسیحیت «دوباره تولد یافته» تأکید داشت و دشمنی آن با آیین کاتولیک، روشهای این گروه را که میتوانست تبدیل به عاملی برای وحدت کامل مسیحیت شود، محدود کرد.
مسیحیان پروتستان درحالی که به نحو روزافزونی ملهم از واقعیت همکاری گروههایی نظیر اتحادیه انجیلی بودند و شیوع تکثر و تفرقه در حوزههای مختلف تبلیغی آنان را تحریک میکرد، به تدریج به فکر اتحادیههای ملی افتادند. جوسا استرانگ(20) (1847-1916) یکی از آخرین دبیران بزرگ شاخه آمریکایی اتحادیه انجیلی بود که از این انجمن کنارهگیری کرد و در شکلگیری شورای فدرال کلیساهای مسیح در آمریکا (1898) نقش یک راهنما به خود گرفت. شورای فدرال، برخلاف اتحادیه انجیلی که اتحادی از افراد بوده امید داشت که تبدیل به نوعی اتحاد بین کلیساها شود، با نوعی کارکرد مشورتی با فرقههای عضو خود. شورای فدرال در سال 1908 رسماً تأسیس شد و 31 فرقه مهم آمریکا را با هم متحد کرد. این شورا با فرا رسیدن سال 1950 بیش از 32 میلیون عضو داشت. اتحادیه انجیلی نوعی هدف مشترک را به حیات مسیحی عرضه داشت که با تجربههای تازه، آنان را قادر ساخت که در نهضتهای عمده اجتماعی با هم کار کنند، خواه عضو کلیسای واحدی باشند یا نباشند. التزام آنان به تجدید حیات اجتماعی مستلزم همکاری بود.
نهضت دانشجویی
یک نیروی مهم برای وحدت بخشیدن به این شور و اشتیاقهای متنوع، نیروی دانشجویان مسیحی در قرن نوزدهم بود. دانشجویان جوان مسیحی که تا حدی با کار مبلغ احیاگرا، دویتال. مودی، سازماندهی شدند به انجیلی شدن علاقهمند بودند. هرچند نهضتهای بین دانشگاهی(21) و جهاد مقدس دانشگاهی (22) جوانان را پیرامون اهداف مسیحی متحد کردند، اما نهضتهای دانشجویی در قرن نوزدهم الهامبخش حد بالایی از فعالیت مسیحی دانشجویان شدند. اسکاتلندی جوانی که قهرمان فیلم «ارابههای آتش» بود، نمونه مناسبی از جدیت بسیاری از جوانان آن زمان است.
یک جوان متدیست بسیار باننوز، که زندگی خود را وقف جنبههایی از طرح تبلیغی کرد، جی. آر. مت(23) (1865-1955) اهل فلنت در ایالت میشیگان بود. او رهبر نهضت نسبتاً جدیدی به انجمن مسیحی مردان جوان(24) بود که در سال 1844 در لند تأسیس شد تا از طریق فعالیتهای ورزشی، جوانان را در اخوت و برادری متحد کند و آنان را به سوی مسیح بکشاند. این انجمن و انجمن دیگری تحت عنوان انجمن مسیحی زنان جوان(25)، سازمانهایی بودند که در سال 1855 برای تربیت جسم و روح جوانان تأسیس شدند و هدفشان این بود که آنان را از قابلیتهای زندگی مسیحی آگاه سازند. مت که دانشجوی فعالی بود، عضو هیئت رئیسه شد و سرانجام به مقام دبیری کمیته بینالمللی آن رسید. او در سال 1895 یک مجمع بینالمللی ترتیب داد و خود اولین دبیر عمومی اتحادیه جهانی دانشجویان مسیحی(26) که در زمان حیات خود دنیا را به خاطر مسیح فتح کنند.
اتحادیه جهانی دانشجویان مسیحی در قرن نوزدهم تنها یکی از گروههای فعال دانشجویی بود. نهضت دانشجویان مسیحی(27) در انگلستان تأسیس شد تا دانشجویان را در باشگاههای مطالعه کتاب مقدس ثبتنام کند. این یک اتحادیهی بین فرقهای و بینالمللی بود. بنابراین، تصور کنید که اگر این سه گروه از مشتاقان تبلیغ (یعنی SCM, WSCF و مبلغان) در یک مجمع بینالمللی گردهم میآمدند چه اتفاقی پیش میآمد. آنان در سال 1910 در مجمع تبلیغ جهانی ادینبور گردهم آمدند که نقطه عطفی در همکاری بینفرقهای بود. مبلغان پروتستان و انگلیکن مشتاق همکاری بودند. آنان متوجه شدند که اصلاحات عبادی و اعتقادی که آنان را در انگلستان از هم جدا کرد، در حوزههای تبلیغی معنایی ندارد و به فکر همکاری با یکدیگر افتادند. تمایل آنان به همکاری، دانشجویان را به جنبوجوش آورد و منجر به شکلگیری شورای تبلیغ بینالمللی شد که ائتلافی بود از مبلغان و دانشجویان که همگی برای مسیحی کردن جهان تلاش میکردند. این شورا با تأکید بر همکاری تبلیغی، بذرهای نهضت وحدت کلیسایی جدید را افشاند.
دربارهی همکاری در امور مربوط به وحدت کلیساها: برنامهها و امکانات
همکاری در امور مربوط به وحدت کلیساها آنطور که در اعتقادات مشکل به نظر میآید، در امور مربوط به زندگی عملی مشکل نیست. به عبارت دیگر، تا آن جا که بتوان از مشاجرات اعتقادی دوری کرد به نظر میرسد که همکاری در امور مربوط به وحدت کلیساها میتواند یکی از واقعیات شکل دهندهی مسیحیت جدید باشد. یکی از بینشهای اولیه هیئت ایمان و نظم(28) بینش سادهای بود :« خدمت موجب وحدت است و آموزه باعث تفرقه». بعضی از رهبران نهضت اتحاد کلیساها امید داشتند که مسیحیان بتوانند وحدت خود را در ایمان به مسیح بدون توجه به موضوعهای آموزهای نشان دهند. اما در واقع مسیحیان اختلافهای جدی دارند و مقاومت بپتیستهای جنوبی و سایر انجیلیها، همراه با احتیاط کاتولیکهای رومی، یکی از موارد آشکار این اختلافها است. باید به خاطر داشت که لوتریهای آمریکا فقط در سال 1987 توانستند بر بیشتر اختلافهای بینشی خود فائق آیند. بسیاری از انشعابات در کلیساهای پروتستان امریکا که به جنگ داخلی باز میگشت، هنوز از بین نرفتهاند و کلیساهایی که در رسیدن به فهم واحدی (مانند متدیستهای متحد) موفق شدهاند امروزه بر سر مسائل دیگری نظیر نقش مناسب کلیسا در کشورهای آمریکایی مرکزی دچار انشعاب شدهاند.
مسیحیان برای سالهای متمادی درباره موضوعهایی نظیر تعداد و ماهیت آیینهای عبادی، منابع مرجعیت دینی، ماهیت تبلیغ، ماهیت کلیسا و هدف از وحدت در تعارض را میطلبیدند فهرست کرد: اتحاد کلیسا با مسیح، جایگاه سنت، الگوهای متنوع عبادت، و نهادگرایی، که برای شکل دادن به یک برنامه درباره بحث از وحدت کلیساها در دهههای آینده لازم بودند. امروزه شورای جهانی کلیساها نیاز به وحدت را به رسمیت میشناسد و تلاشهای مهمی برای جذب گروههایی که در برابر گفت و گو درباره وحدت کلیساها مقاومت میکنند به عمل میآورد. اما با نشان دادن آرزوهایی که درباره عضویت دارد، وحدت را چنین میفهمد که اگر دست یافتنی هم باشد نباید اختلافهای واقعی شورای واتیکانی دوم (1962-65) فرمانی دربارهی وحدت کلیساها صادر کرد که امکانات جدیدی را برای گفت و گوی کاتولیکها محسوب شده است اما مسائل با صرف تمایل به گفت و گو حل نمیشوند.
اعتقاد به وحدت کلیساها صرفاً موضوعی مربوط به حسن نیت یا مطلوبیت نیست. باید به یاد آوریم که نهضت وحدت کلیساها جست و جویی برای وحدت است. طرفداران وحدت غالباً میگویند امیدوارند که در باب وحدت مسیحی به یک رستاخیز برسند؛ اما با توجه به اختلافهای تاریخی که ملاحظه کردیم و در بحث جالشهای معاصر نیز ملاحظه خواهیم کرد، ما از این امیداوری تعجب میکنیم. ممکن است از غنا و پویایی مسیحیت باشد که امکان یک رشته از قرائتهای اعتقادی و عبادی را میطلبد. در عین حال، باید توجه داشته باشیم که امکانات گفت و گوی بین فرقهای که نهضت وحدت کلیساها را به وجود آورده است، اقدام بالنده اصیلی برای مسیحیت در دنیای جدید فراهم میآورد.
نتیجه گیری
در فصلهای هفتم و هشتم و نهم نمونههایی از چالشهای دنیای جدید و واکنش مسیحیان را به آنها مطرح کردیم. به طور خلاصه به ماهیت تجدد نظری افکندیم و روشهای متنوعی را که مسیحیان به فشارهای عصر روشنگری واکنش نشان دادند ملاحظه کردیم.
همچنین دیدیم که بعضی از گروههای دینی (لیبرالها) از تجدد استقبال کردند، درحالی که گروههای دیگری در برابر آن مقاوت کردند (محافظهکاران). این وضعیتهای عمومی گاهی اوقات ویژگی همه کلیساها است؛ مثلاً بپتیستهای جنوبی تمایل به محافظهکاری داشتند، درحالی که توحیدگرایان، لیبرالهای دینی تلقی میشدند. غالباً میتوانیم در فرقههای خاص هم مسیحیان لیبرال و هم محافظهکار بیابیم.
همچنین آنچه را ممکن است برای مسیحیت در یک محیط کاملاً جدید پیش آید ملاحظه کردیم. اوضاع و احوال آمریکا در قرن نوزدهم با میلیونها مهاجر آن در محیطی که کلیسا و دولت از هم جدا بودند، منجر به تجربه {دربارهی دین} و تکثر شد. ملاحظه کردیم که مسیحیت ابا داشت از این که با معیارهای اروپایی تبیین شود و در تعداد زیادی از قرائتهای مختلف، از جمله در فرقههای کاملاً جدیدی شکوفا شد. سرانجام، متذکر شدیم که حرکت به سوی همکاری و اتحاد همراه با نوعی احتیاط و مقاومت در برابر مسیحیتی متحد، توسط مسیحیان در سدههای نوزدهم و بیستم تجربه شد.
بخش آخر این کتاب درباره مسیحیت معاصر است. همانطور که انتظار میرفت، مسیحیان در دنیای امروز به دنبال یافتن راههایی برای وحدت بخشیدن به نیروهای خود هستند و بر گفت و گو با یکدیگر اصرار دارند. مسیحیت معاصر نیاز دارد که فراتر از شرایط تاریخی فهمیده شود. باید این واقعیت را درک کنیم که مسیحیت (هر آرزویی که در باب وحدت داشته باشد) نه تنها در ریشههای تاریخی، بلکه در واکنشهایش به چالشهای معاصر نیز بسیار متفرق است.
نتیجهای که میتوانیم از این بخش بگیریم این است که مسیحیت با نظریههای جدید علمی و سیاسی از میدان خارج نمیشود. برعکس، مسیحیان نشان دادهاند که در مواردی به نحو فعالی با دنیای جدید هماهنگ شدهاند و در مواردی سرسختانه در برابر آن مقاومت کردهاند. همه تحولاتی را که ما در این جا نشان دادیم (در واکنش به تجدد، در ارتباط با ماجرای آمریکا و در فراخوانی به همکاری و اتحاد) در آینده نیز وقتی تلاش میکنیم مسیحیت را در یک چارچوب متفاوت بفهمیم، ادامه خواهند یافت.
نکات مهمی برای بحث و بررسی
1. انگیزة تبلیغی به مسیحیان الهام میکند که پیام بشارت را به همة ملتها برسانند. آنان با آگاهی روزافزونشان از تکثر فرهنگی و جهانی و در حالی که ارزشهای فرهنگی اقوام مختلف را محترم میشمردند، چگونه این امکان برایشان فراهم میشود که این وظیفه را به نحو احسن به انجام رسانند؟
2. هیئت ایمان و نظم معتقد بود «خدمت موجب وحدت است و آموزه باعث تفرقه».
آیا این بینش خامی است؟ چون مردم، با توجه به گرایشهایشان به فرهنگهای مختلف، از عقاید مختلفی برخوردارند آیا آنان واقعاً میتوانند هماهنگ با یکدیگر کار کنند، هرچند راجع به آموزهها بحثی نداشته باشند؟
3. بعضی از مسیحیان جهان سوم اظهار داشتهاند که مسیحیان آمریکا نسبت به ارزشهای پیام بشارت سنگدل شدهاند و از نوعی «تبلیغ معکوس» سود میبرند که در آن جا مردم جهان سوم مسیحیان جهان اول را انجیلی میکنند. تا چه حد این تبلیغ معکوس نوعی تدبیر سیاسی است؟ تا چه حد ارزشهای اولیه مسیحی را زنده میکند؟