رهبانیت در مسیحیت
در طول قرن 5 و 6 میلادی انجمن های مذهبی در انطاکیه و اسکندریه در باب اساس نظریه تثلیث به نظریه پیشرفته ای از دو طبیعت و ماهیت مسیح رسیدند. چنان که مسیحیت در غرب و شرق به طرف سازش با امپراتوری حرکت می کرد رهبانیت (monasticism) به عنوان روشی که به بیان ادامه یافتن تقسیمات کلیسا در جهان می پرداخت رشد کرد. طبق تحقیقات شخصی به نام آنتونی (Antony) ، مسیحیت به طور چشمگیری به مثابه یک مسلک زهد گرایانه (asceticism) که ردپای آن را در مصر قبل از ذکر شدن در انجیل می توان یافت رشد کرد.
مرحله پیشرفت رهبانیت در مسیحیت پایه ریزی صومعه (convent) بود که ابتدا در بخشهای شرقی ازطریق تاثیرات پاچامیوس و مدتها بعد در بخشهای غربی ازطریق تاثیرات بندکیت تاسیس شدند. رهبانیت وسیله و طریقه ای برای انکار و رد جهان از طریق فعالیت مسیونرها و همچنین آثار تعلیمی شد. رهبانیت از مهمترین وسیله ها بود که بدان وسیله مسیحیت توانست جهان را تسخیر کند از طرفی مارسیون (Marcion) هم مدعی بود او یکی از اصلاحگران مسیحی است. در حالی که همزمان کلیسا قداست اولیه حواریون را رها کرده و شدیدا دنیوی شده بود، تبلور اسقف (bishop) ، آیین (Creed) و رساله ها و کتابها به عنوان سه معیار از مسیحیت کلیسایی مسیحیتی که کلیسا را دروازه نجات و پاپ را جانشین خدا می دانست مورد تایید قرار گرفت. اگر چه این کار با توجه به نیازی که به تعریف (مسیحیت راستین) علیه بدعتها و انشعاب ها و در مقابل دشمنان مسیحیت ضروری به نظر می رسید بسرعت انجام نگرفت. از طرفی مسیحیت پیغام و درخواست خود را در قالب همگانی و جامع بیان کرد. این موارد مدتهای زیادی به عنوان اصول محسوب می شد، قبل از این که در قالب جهانی و همگانی مطرح شود.
اصل و مرام مبنی بر «کسی که برای جهان آخرت کشته می شود» به عنوان پیامی در قالب کوانیه که به عنوان زبان ادبی و عمومی در امپراتوری به حساب می آمد اعلام شد. در عین حال این حکومت مسوولیت های داخلی را با رابطه جهانی از طریق رشد و آوازه مقام اسقف در شهر رم هماهنگ کرده بود. روح مشارکتی که در دنیای کلاسیک رم و یونان نسبت به شرق و هم به فرهنگ های ژرمنی هنوز باقی مانده بود این چهره مسیحیت را در سه قرن اولیه در قالب امری جهانی بدین معنی که دارای هویت و به علاوه جهان شمولی (universality) است توصیف کرد. موارد اندکی درباره مسیحیان این دوره ها ثبت شده است ؛ اگر چه در جزییات ، هم تعداد آنها و هم نامهای آنها تا حد زیادی اختلاف باقی است.
اما آنهایی که نامشان در تعدادی از نوشته های تاریخی ثبت شده است ؛ معمولا اسقف ها(bishops) بدعت گزاران یا قدیسها (saints) هستند؛ کسانی که در زمان خود محبوب بوده به عنوان سخنگویی برای زمانهای بعدی یا به عنوان مصلح و ایجادکننده آرامش به حساب می آمدند. افرادی چون ترتولین (Tertullian) یا ارگین (origen) اسوه هایی از ایمان مسیحیت هستند به عنوان این که مسیح (آرزوی همه ملتها) و همچنین پاسخی در قبال کنکاش فلاسفه است. تفکر ارینوس در دو قرن اول سیستمی را به وجود آورد که در نتیجه بسیاری از اصول بنیادین در باب عقایدی چون تجدید (renewal) و رستگاری (redemption) در مسیح خلاصه شد.
مسیحیت رسمی
در دهه های اول قرن چهارم میلادی بعد از مدتهای مدیدی که کشمکش بر سر قدرت ادامه داشت مسیحیت به امتیازی رسید که تاریخ مسیحیت را تغییر داد. تسامح و تساهل (toleration) ، معرفت (recognation) و در آخر تاسیس کلیسای رسمی به وسیله حکومت. امپراتوری بزرگ رم برای دستیابی به مجموعه ای از غرضهای شخصی و سیاسی به جریان مسیحیت تمایل نشان داد؛ به استثنای تجدید مختصری از شرک پرستی (paganism) که در زیر لوای جولیان (julian) که در سال ??? مرد، به وجود آمد از این زمان مذهب و کیش حاکم بر رم همان مسیحیت است که به صورت رسمی درآمد. پس از سقوط امپراتوری ، مسیحیت از بسیاری از ارزشهای رم محافظت و نگهداری کرد و بدین نحو مسیحیت ، قرنهای بعدی را از طریق پیوند به فرهنگ اصیل و قدیمی آماده ساخت.
پذیرش مسیحیت توسط امپراتوری رم امکان تاسیس شورای عمومی (general Council) به عنوان وسیله ای برای بحثهای فتوایی در باب اصول مسیحیت را فراهم کرد. در میان تصمیمات شوراها در قرنهای ?، ?و ? عقاید مسیحیت کلاسیک در باب تثلیث (Trinity) و شخص مسیح که معیاری برای عقاید مسیحیت رسمی آینده بود شکل گرفت. بنابراین مسیحیت یک فرم عقلانی به دست آورد که به عنوان نیروی مذهبی مسلط در مدیترانه در خور وضعیت جدیدش بود. همچنین مبلغان الهی (theological spokemen) کسانی که تفکرات و اسلوب ها را بر پایه متن مقدس بنیان می کردند و به خلق لغات ، اصطلاحات و سبک و سیاق برای فرهنگ مسیحیت می پرداختند از دستاوردهای تشکیل شوراهای عمومی بود. یکی از برجسته ترین مبلغان در غرب آگوستین بود، کسی که شهر خدا (city of GOD) را به عنوان متنی برای مسیحیت علیه شرک و بت پرستی نوشت.
همچنین در رساله درباره تثلیث (on the trinity) وفاداری را با اقتدار همراه با بازتاب فلسفی در یک ترکیب جدید ارایه داد. بخشهای یونانی زبان مسیحیت به نسبت مسیحیت غرب بهره های بیشتری از رهبران الهی برد. آتاناسیوس (Atlaanasius) از الوهیت مسیح در برابر آرینوس دفاع کرد.
یکی دیگر از عواملی که تسلط فرهنگ مسیحیت را به وسیله مسیونرها و گسترش آن فراهم کرد مساله شهرت و آوازه قدرت اسقف اعظم رم بود که به طور آشکارا پاپ لیو اول (led) سر اسقف اعظم را هم در نظر و هم در عمل می توان به عنوان یکی از شخصیت های مهم در تاریخ تمرکز قدرت در کلیسا نام برد. شخصیت مهم دیگر گریگوری اول بود که با نوشته هایش نحوه عبادت ، تقکر، ساختار کلیسا و اضافه بر آن دارایی و قدرت کلیسا را شکل داد.