مناسبات میان اخلاق و عرفان مسیحی
حتی اگر تجربة دینی را از سنخ تجربة عرفانی ندانیم، باز عرفان به لحاظ داشتن ابعاد متعدد، همانند دین است. و یکی از ابعاد عرفان ــ در کنار بُعد شعائری، بُعد عقیدتی، بُعد نهادی و … ــ بُعد اخلاقی آن است. همچنین همانند دین، این بُعد از عرفان ــ همچون سایر ابعاد آن ــ در عرفانهای مختلف، دارای تفاوتهایی است. این نوشتار، با پذیرش وجود چیزی به اسم «عرفان مسیحی»، به بررسی تاریخی بُعد اخلاقی آن می پردازد و سنتهای مختلف اخلاقی پدیدآمده در آن را برمی شمارد.
عنوان: اخلاق عرفانی در مسیحیت{1}، نویسنده: اسکات دیویس{2}، مترجم: مسعود صادقی علی آبادی{3}
? نویسنده: اسکات - دیویس
? مترجم: مسعود - صادقی علی آبادی
هرچند «عرفان» نوعاً مستلزم تجربه ای است که در آن عارف به بصیرت یا فهم خاصی دست می یابد (خواه از طریق مراقبه، خواه از طریق دعا و خواه از طریق اشراق بی واسطه)، اما هیچ توصیف جامع قابل قبولی از ماهیت آن وجود ندارد. این نوشتار عمدتاً به انواعی از عرفان که مورد قبول عموم است و مباحث اخلاقی ای که در شرح و بسط و نقد آن انواع پدید آمده، خواهد پرداخت. روابط بین اخلاق و عرفان در طی ازمنه، امکنه و سنن متفاوت است. هر چند که این نوشتار در وهله اول به روابط بین فلسفه غربی و سنتهای عرفانی مختلف مسیحی می پردازد، در به کارگیری{واژة} «عرفان» هیچ نظریه خاصی را دربارة ماهیت عارفان، تجربه شان یا متعلق آن تجربه پیش فرض نمی گیرد.
آمیزه ای بی نهایت مؤثر از عرفان، اخلاق و متافیزیک از نوشته های فیلسوف نوافلاطونی سدة سوم، فلوطین (205ـ 270) پدید آمد. فلوطین بر این باور بود که هر وجودی از واحد فیضان می یابد و هدف فردی که اشراق فلسفی یافته{4}، این است که به بازگشتی حضوری{5} به واحد دست یابد. دست یافتن به این مراقبه و حضور مستلزم آزاد ساختن نفس از قید و بندها و انگیزه های مادی است. اخلاق از این منظر، وظیفه اش استقرار نظمی در فرد و جامعه است با محوریت حیات فضیلت مند انسان حکیم.
فضایل حد و اندازه ای بر زندگی انسان می نهند، مانع شهوت می شوند و نظمی را مستقر می سازند که نظم اخلاقی وجود را، هر چند به نحوی محدود باز می تاباند. هر چند زندگی با فضیلت ذاتاً خوب است اما غایت قصوای انسان نیست. هنگامی که فیلسوف در مراقبه و حضور ورزیدن متبحرتر گردید، خودش را از قید زندگی عمومی آزاد می سازد و «با زیر پا نهادن این زندگی، زندگی ای دیگر، یعنی زندگی خدایان را در پیش می گیرد» (انئادها، الف، 2). فلوطین با استفاده از کتاب دهم اخلاق نیکوماخوس ارسطو (322 ـ 384 ق. م.) این زندگی الهی را، آزاد از شهوات و متعالی از همه الزامات مادی تصویر می کند.