نهضت روشنگری??قرن ?? با مبارزاتی که برای آزادی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داشت، زمینه فکری مستقیم آزاداندیشی کلامی گردید. ملاک قضاوت روشنگرانه به کاربردن عقل بود، که در آن رمز و رازهای ایمان دینی دستخوش این تلقی بود که آن ها صرفاً بازمانده های جهل و خرافات گذشتگان است. خداشناسی طبیعی [= عقلی]?? تعبیر بسیار متداول از این موضع عموماً منفی گشت. با ظهور فلسفه متأخر بزرگ ترین متفکر قرن، ایمانوئل کانت، عصری جدید آغاز گشت. وی با تحلیل ماهیت معرفت درصدد ارائه توجیهی عقلانی برای ایمان برآمد. اما پاسخی که او در کتاب «نقد عقل محض»?? به دست داد به نحوی بود که الهیات طبیعی را که مدت مدیدی از تأسیس آن می گذشت و بیش تر متفکران خداشناسی طبیعی و نیز متفکران ارتدوکسی آن را اصلی بنیادین تلقی می کردند، ویران می کرد. او به جای الهیات طبیعی، گواه وجدان اخلاقی را مطرح ساخت: از نظر کانت اعتقاد به خدا را باید به لحاظ فلسفی «اصل مسلم»?? عقل عملی??یا اخلاقی دانست. فهم علمی نتوانست وجود خدا را اثبات کند بلکه این اراده است که به عنوان قوه?? حیات اخلاقی وجود خدا را می طلبد. فلسفه دین کانت یا به تعبیر دقیق تر فلسفه دینِ مسیحیت وی در کتاب وی «دین در چارچوب محدودیت های عقل محض» که دارای عنوانی در خور است، تجسّم یافته است. این کتاب یکی از منابع مهمی است که آزاداندیشی مدرن الهیاتی از آن سرچشمه گرفته است. در واقع پل تیلیخ کاملاً محق است که تعالیم کانت را به عنوان تعالیم سرنوشت ساز الهیات قرن نوزده بداند.??
دورنمایی که کانت در چارچوب آن به دین می نگرد در ظاهر تنگ نظرانه است. او می گوید دین همانا اخلاق??است یا به هر حال اخلاق جوهر اصلی دین است، هرچند آن را بر حسب فرامین الهی تعبیر و تفسیر کنیم. به تعبیر دیگر مسأله «دین» مسأله ای نظری نیست که در آن دین اساساً در سطح متافیزیکی اعتبار یابد، بلکه مسأله ای عملی است که بالکل متعلق به سرشت اخلاقی انسان هاست. این توهم که می توان برای عادل شدن نزد خدا از طریق اعمال عبادی دین به نتیجه رسید، خرافه است.??بنابراین، فرو کاهش گرایی ای??که این بیان کانت مستلزم آن است ضرورت نقادیِ اعتقادات و رسوم سنتی را به امید دستیابی به بیان روشن تری از آنچه که مسیحیت عقلی حقیقتاً متضمن آن است، ایجاب می کند. چنین تأکیدی بر نیاز به تمایز میان امور گوهری و ضروریِ [دین] و امور غیرگوهری و غیر ضروری [دین ]که معیار آن به مدد عقل و وجدان به دست می آید اصل هدایت بخش همه انواع مسیحیت آزاداندیش و به خصوص مذهب پروتستان قرن ?? آلمان، گردید.
? پروتستانتیزم لیبرال:با این حال، چنانچه قرار است که به تعریفی مفید از آزاداندیشی دست یازیم باید دست به چند گزینش بزنیم. لازم به ذکر است که نباید پروتستانتیزم لیبرال را به سهولت با لیبرالیسم پروتستانتی یکی دانست. جین رویل?? الهی دان آزاداندیش فرانسوی، می گوید: یک مؤمن بالنسبه? سنتی ممکن است پای بند آزاداندیشی باشد ولی او با این کار یک پروتستان آزاداندیش نخواهد بود.??
در واقع آزاداندیشی پروتستانتی چیزی بیش از تلقی عده ای از دین مسیحیت نیست. این عده یک گرایش آزاداندیشانه را با آن دسته از اعتقادات دینی عموماً پروتستانتی ترکیب کرده اند. چنین موضعی مشخصاً از آبشخورهای زیادی متأثر است. و [لذا ]آرای بسیار متنوعی را ارائه می کند. از سوی دیگر، پروتستانتیزم لیبرال عنوانی است که بهتر است در مورد نوعی از تفکر کلامی ای به کار رود که در مقابل پیشینه عموماً لوتری قرار دارد و در آلمان در خلال قرن نوزده ابتدا بر اثر مجاهدت فریدریش شلایر ماخر??و سپس آلبرت ریچل?? رشد و توسعه یافت. البته نباید این نوع تفکر کلامی را محدود به آلمان دانست. مثلاً در فرانسه می توان آگوست ساباتیر??و ژان رویل??را در زمره پروتستان های لیبرال دانست، همچنان که در امریکا می توان از افرادی چون «ویلیام آدامز برون»??، عضو فرقه پرسبیترین??و در بریتانیای کبیر از تی. ار. گلاوِر??و سی. جی. کادوکس??که عضو فرقه کانگرگیشن?? بودند. نام برد. باز می توان به وضوح پژواک و بازتاب هایی از اندیشه کانتی به عنوان اصل و قانونی در پروتستانتیزم لیبرال یافت، در حالی که در مورد لیبرالیسم پروتستانتی (به هر نحو که شده، در مناطق و محیط های انگلوساکسون) روحیه غالب، بیش تر روحیه قائلین به مکتب افلاطونی کمبریج یا روحیه قائلین به آسان گیری در مسائل دینی و تعبیرات اصول مربوطه??بود که با اسقف اعظم جان تیلتسون??ملازم و در ارتباط بودند و نه روحیه کانت تا چه رسد به روحیه شلایر ماخر.
با این همه، پا فشاری بیش از حد بر چنین تمایزاتی باعث پنهان ماندن بخش وسیعی از زمینه های فکری مشترکی خواهد بود که لیبرال ها را به همه تفاوت های جزئی که در فکر و عقیده دارند، در مقابل دیدگاه سنت گرایان و به طریق اولی در مقابل دیدگاه بنیادگرایان قرار می دهد. تفاوت ها[ی موجود میان انواع گروه های لیبرال] بیش تر کمّی اند تا کیفی و لذا به ناچار با ویژگی های فرقه ای مشخص می شوند.از همین رو، همه لیبرال ها اولاً خواهان تفسیری باز از اعتقادات جزمی در مواردی که این اعتقادات جزمی وجود دارند می باشند. و ثانیاً نسبت به نظرپردازی های کلامی / الهیاتی ای که ظاهراً فاقد هرگونه ارتباط اخلاقی ویژه ای هستند، بی اعتنا می باشند. و ثالثاً نسبت به تأثیر معرفت، علوم جدید، اعم از علوم تاریخی و طبیعی، بر اعتقادات سنتی حساس اند. در واقع یکی از عوامل تعیین کننده اندیشه دینی لیبرال در دوران نه چندان دور، نقد تاریخی کتاب مقدس و تأثیری است که این امر به ناچار بر فهم و به کارگیری کتاب مقدس که از نظر پروتستان ها همواره منشأ آموزه های مسیحی است گذارده است. از همین جاست که می توان گفت مکاتب لیبرالی گوناگون اساساً ریشه در پاسخ های گوناگونی دارد که تک تک اندیشمندان دینی به هر یک از این مباحث و مسائل عمده داده اند.
نویسنده:برنارد ام. جی. رییردون