رویکردهاى اجتماعىدر مطالعه دین
محمد فولادى
پیشگفتار
قرنها غفلت، رکود، عقبماندگى و در لاک خود فرو رفتن، هالهاى از ابهام بر چهره دین نشاند و امکان جولان اندیشه و فکر و رشد مباحث علمى و مبارزه عملى را از بیشتر اندیشمندان مسلمان سلب نمود. اما در این میان، همچون همیشه تاریخ، که استثناهایى یافت مىشوند و کسانى فراتر از زمان و مکان مىاندیشند، برخى از بزرگان قد علم کردند و بدون کمترین ملاحظهاى، اندیشه خود را طرح نمودند. از جمله مصلحان و نواندیشان مسلمان در جوامع اسلامى، که کمر همتبه تجدید سازمان اندیشه اسلامى پرداختند، سیدجمالالدین اسدآبادى، شیخ محمد عبده، اقبال لاهورى، حضرت امام و استاد مطهرى(رح) مىباشند. نقطه اوج این تلاشها احیاى اندیشه دینى توسط امام خمینى; بود.
پیدایش انقلاب اسلامى در ایران و ظهور ارزشها و الگوهاى رفتارى جدید در روابط انسان، عرصه را براى نگاهى دوباره و ارزیابى مجدد آراء و افکار و عقاید دینى باز نمود; زیرا فرهنگ جدید، که به برکت انقلاب اسلامى ظهور کرد، به انسانها هویتى تازه بخشید تا بر اساس ارزشها، اصول و اندیشههایى نو و برداشتى دوباره از اسلام، به کاوش در فرهنگ دین بپردازند و این تفسیر نو از دین، نه به دلیل برداشتى متناقض با برداشت پیش از انقلاب از اسلام و یا تغییر در مبانى دینى، بلکه به دلیل حضور دین در صحنه اجتماع و سیاست و تفسیر دین بر اساس نیازها و مقتضیات جدید است. احیاى مجدد دین در صحنه اجتماع و سیاست چیزى نیست که به بهایى اندک به دست ما رسیده باشد، بلکه بهایى سنگین در این راه پرداخت گردیده است; چه خونهاى بسیارى که در این راه ریخته شده و چه قلمهاى پر قدر اندیشمندان بزرگى که در این راه شکسته شده است!
از جمله کسانى که در زمینه مسائل دینى و اندیشه اجتماعى اسلام به تجزیه و تحلیل پرداخته و در زمره نو اندیشان جامعه اسلامى به شمار مىرود و در وسع خود کوشید تا اندیشههاى دینى را در قالبى نو ارائه نماید، دکتر على شریعتى است.
در خصوص برخورد با آثار دکتر شریعتى، سخن به افراط و تفریط فراوان رفته است. اما طرح علمى اندیشههاى وى و یافتن نقاط قوت و ضعف تفکرات وى به عنوان مباحثى صرفا علمى و به دور از حب و بغضهاى سیاسى و شخصى از جمله اهداف این مقاله است. اما پیش از ورود به بحث، تذکر چند نکته ضرورى است:
1- دکتر شریعتى، که مدرک دکتراى خود را در زمینه «تاریخ تمدن و جامعهشناسى» اخذ کرده، در خصوص دین و مبانى و اصول آن به تجزیه و تحلیل پرداخته و در زمینه دین نه به عنوان یک متدین و مسلمان و معتقد، بلکه از زاویهاى بیرونى و به عنوان یک متفکر اجتماعى به ارزیابى پرداخته است. چه وى، چندان در قید و بند ضوابط و معیارهاى جامعهشناسان نبوده و از روشهاى جامعهشناسى در تحلیل پدیدههاى اجتماعى کمک نگرفته است.
2- از جمله عواملى که موجب شکلگیرى و رشد شخصیت افراد مىشود، محیط و بستر اجتماعى است که فرد در آن قرار دارد. در دهه 1330، که همزمان با آغاز رسمى فعالیتهاى علمى و سیاسى دکتر شریعتى است، احزاب و جریانهاى اجتماعى و سیاسى گوناگون، به ویژه جریانات و اجزاب چپ، جو حاکم بر ایران را در اختیار داشتند. از اینرو، گروههاى اسلامى، ملى و نهضت ملى مقاومت - که وى عضو آن بود - در مقابل اینگونه جریانات فکرى، از خود واکنش و مقاومت نشان دادند. ورود شریعتى به مباحث و تحلیلهاى مارکسیستى و دیالکتیکى از وى چنان شخصیتى ساخت که وى در تحلیل بسیارى از مباحث دینى، متاثر از آنهاست. از جمله اولین آثار وى در این سالها، کتاب خداپرستسوسیالیست ابوذر گواه این مدعاست.
3- علاوه بر جریان فکرى حاکم، که شریعتى به شدت از آن متاثر بود و خود نیز بدان اذعان داشت، او از برخى اندیشمندان از جمله، مولوى، صادق هدایت، اقبال، فانون و مترلینگ نیز متاثر بود.
4- با عنایتبه شرایط مذکور و با توجه به اینکه شریعتى بیش از آنکه محصول تربیتحوزههاى دینى باشد، تحصیلکرده غربى است، هرگز نباید و نمىتوان انتظار داشت که او همچون علامه طباطبائى و شهید مطهرى(رح) به تجزیه و تحلیل دین بپردازد و تفسیر مارکسیستى وى از دین تا حدى طبیعى است.
5- براى تبیین نوع تفسیرى که شریعتى از دین ارائه داده، تفسیر دیدگاه مارکسیسم از دین و نیز دو تفسیر رایج جامعهشناسانه از دین - یعنى: تفسیر ماکس وبر و دورکیم - نیز ضرورى است.
انواع رویکردهاى اجتماعى مطالعه دین
پدیدههاى دینى را مىتوان از چهار منظر مورد بررسى قرار داد:
1- منظر جامعهشناسى;
2- منظر دینى;
3- منظر فلسفى و کلامى;
4- منظر روانشناختى;
و جامعهشناسى دینى ( Religiuos Sociology) تقسیم مىشود. «جامعهشناسى دین» در پى فهم ماهیت پدیدههاى دینى از نگاه جامعهشناسانه است و پدیدههاى دینى را به عنوان «پدیدههاى اجتماعى» مورد مطالعه قرار مىدهد. جامعهشناسى دینى نیز پدیدهها و رفتارهاى دینى را به عنوان بخشى از پدیدههاى اجتماعى با روشهاى دینى مورد بررسى قرار مىدهد. (1)
رویکرد دوم در پى فهم ماهیت دین از نگاه مفسران واقعى دین و آیات و احادیث اسلامى است.
رویکرد سوم به مطالعه دین مىپردازد، اما از نگاه کلامى و فلسفى. این گروه در مقام تصدیق و تکذیب مدعیات دینىاند و برآنند تا حقانیت دین خود را اثبات نمایند و نیز بطلان اندیشههاى مقابل را با برهان عقلى به اثبات رسانند.
رویکرد چهارم به دین به عنوان یک پدیده فردى و نوعى رابطه انسان با موجود فوق طبیعى مىپردازد
در این گفتگو، رویکرد نخست مورد نظر است.
به حسب این رویکرد، دین به عنوان پدیدهاى اجتماعى مورد بررسى قرار مىگیرد که هرچند به رفتار و رابطه فرد با موجودى مقدس و ماوراى طبیعى مىپردازد، اما این نوع رفتار خود داراى آثار اجتماعى است و به تعبیر دورکیم، «دین پدیده اجتماعى است و در زمینه اجتماعى رخ مىدهد.» (2) بنابراین، شاخهاى در جامعهشناسى تحت عنوان «جامعهشناسى دین» ایجاد شده که رفتار دینى را در قالب جامعهشناسى مطالعه مىکند. جامعهشناسى دین، رفتار دینى را به عنوان نوعى رفتار اجتماعى مطالعه مىکند. بنابراین، به اجمال، انواع رویکردهاى جامعهشناختى نسبتبه دین مورد توجه قرار داده مىشود. امروزه علىرغم گذشتبیش از یک قرن از عمر جامعهشناسى، مطالعات جامعهشناختى دین هنوز متاثر از اندیشههاى نظریهپردازان مدرسى این علم - یعنى: کارل مارکس، امیل دورکیم و ماکس وبر - است و جامعهشناسان بعدى مطالعات دینى خود را با تمایل به رویکردهاى سهگانه این نظریهپردازان ارائه دادهاند. در این مقال، به اجمال، هر یک از رویکردهاى سهگانه مزبور تبیین مىگردد: