دین عامه دینی مختص عامه مردم است و این ویژگی در همه ی شریعت ها مشترک است. به این معنا که منظور اسلام یا مسیحیت عامیانه نیست بلکه با دینداری عامه مردم در سنت های دیگر دینی، وجوه مشترکی دارد.
دکتر سارا شریعتی با بیان اینکه این 3 رویکرد گاه از هم دور می شوند و گاه همپوشانی هایی با هم دارند به تعریف ویژگی های دین عامه پرداختند:
1- دین عامه خاموش یا دین پنهان است: زیرا عامه مردم در مورد دین خود صحبت نمی کنند و ما آن ها را نمی شناسیم و معرفی دین عامه اغلب کار نخبگان فکری جامعه است که تفسیرش می کنند. این دین ، دین رفتاری و مناسکی است. اشک زبان دین عامه است، نذرکردن، قربانی کردن ، روشن کردن یک شمع،.....این دین تنها زمانی لب به سخن می گشاید که ، حاجت می طلبد، توسل می جوید.توماس در کتاب روان شناسی و جادو می گوید: دین عامه دین فایده گرا است . رابطه با خدا رابطه بده و بستان است و اگر پزشک، پلیس و کلیسا به خواسته های مردم پاسخ دهند جادو از بین می رود. در مقابل آراء توماس انسان شناس دیگری می گوید: نمی توان گفت دین عامه یک دین فایده گرا است . دین مجموعه رفتارهایی است که معانی خود را دارند و اگر خدا هم استجابت نکند ؛ بازهم پیروان استمداد می جویند.
2- دین عامه، دین آئین و مراحل گذار است. دین کسانی که گابریل لوبرا، دین همنواهای فصلی می نامید. یعنی هنگامی که انسان از یک مرحله وارد مرحله ای دیگر می شود، افرادی که فقط زمانیکه کلیسا ناقوس خود را برای آن ها به صدا درمی آورد به کلیسا می روند : یعنی در لحظه ی تولد، بلوغ، ازدواج و مرگ. بر اساس حقیقات انجام شده، این دین، مقاوم ترین دینداری در برابر فرایند سکولاریزاسیون است.
3- دین با واسطه: دین عامه یک دین با واسطه است در حالیکه دین روشنفکران، روحانیون دین بی واسطه است. اینان اگر به سراغ دین می روند اول به سراغ مرکز(خدا) ، کتاب مقدس و اصول دین می روند. ولی دین عامه مردم، از مرکز و ثقل دین دور می شود. در دین عامه، این واسطه ها ( ائمه ، پیامبر، قدیسین، نشانه ها و ...) هستند که مردم را به سمت خدا می کشانند. خدا باید نشانه هایی داشته باشد که انسان از آن طریق به خدا برسد. اشمیت می گوید: در آغاز یک خدا بود که خیلی دور و غیر دسترس بود و به کار روزمره مردم نمی آمد. دهقان فی المثل نیاز به خدایی داشت که در هنگام زراعت از او طلب باران کند . بنابراین مفهوم خدای واحد متعالی و دور، چنان ناکارامد شد که فراموش شد وجای خود را به خدایان و رب النوع ها داد و دین مردم، دین با واسطه است . مردم با مفهوم سروکار ندارند . این تصویر و شمایل است که احساس نزدیکی به خدا را در مردم ایجاد می کند . در اسلام محکوم است و با این حال می بینیم که تا چه حد در نزد عامه ی مردم، شمایل قدیسین رواج دارد.
4- دین ترکیبی: دین عامه دین ترکیبی است، گسست برای روشنفکران و مدرنیته مفهوم دارد . این مدرنیته است که منطق آن از نو آغاز کردن است در حالیکه منطق سنت، انباشت و تکرار است. . در اسلامیت وجوهی از ایرانیت را می بینیم و در چین ، بودیزم، تائویزم و کنفوسیونیزم به هم پیوند خورده است، در ژابن، شینتویزم و بودیزم و ادیان آفریقایی- آمریکایی یعنی نوعی مسیحیت آفریقایی شده، همگی نمونه های خوبی برای نشان دادن این ترکیبند.
5- عدم تفکیک پذیری: دین مردم تفکیک گذار نیست. همه چیز، زمان و مکان و... در معرض هجوم امر قدسی هستند . امر قدسی وحشی است و هر لحظه می تواند هر چیزی را متصرف شود. مداخله ی امر قدسی هم در اشیاء ، هم در مکان مقدس و هم در زمان مقدس دیده می شود.
6- دین امیدواری: دین عامه دین غیر عقلانیت است و به همین دلیل دین امیدواری است. زیرا امید عقلانی نیست.دینی که در سراسر ازاسطوره های طلایی و اتوپیاها ی نجات بخش، بهشت و جهنم و ملکوت خداوندی که بالاخره برقرار خواهد شد، ساخته شده است. این امور غیر عقلانی در عامه مردم به همان اندازه کارکرد دارد که عقلانیت در جامعه مدرن.
دکتر سارا شریعتی در ادامه بحث خود افزودند:
با توجه به این ویژگی ها دین عامه در عصر مدرن چگونه است؟ جایگاه دین عامه در این میان کجا است؟ امروز با دین عامه در بستر مدرنیته مواجه هستیم . همه ی عناصر و ویژگی های دین عامه اگر از بعد الوهیت خود خارج شود در جای جای دنیای مدرن نیز حضور دارد. مدرنیته واسطه ها را از بین برد ولی مگر نه اینکه رسانه ها امروز جانشین واسطه های سنتی دیروز شده اند. الان با پدیده کلیسای الکترونیکی مواجه هستیم، مبلغان مسیحی دیگر برای تبلیغ به خاور دور و یا افریقا نمی روند بلکه از طریق تلویزیون این امر تحقق می یابد.
مدرنیته عقلانیت بود و غیر عقلانیت موجود در دین عامه را سکولاریزه کرد و امروز می بینیم در هیچ زمان تا این اندازه اعتقاد به شانس ، لاتاری و بخت آزمایی رایج نبوده است. بسیاری از عناصری که در دین عامه تقدس داشتند اشیاء بودند و مدرنیته با کالاهای خود جای آن ها را گرفت. برای نشان دادن قدردانی ویا شادی خود در یک جشن تولد ویا ناراحتی در مراسم عذا از کالا استفاده می کنیم. همه چیز و همه ی روابط نشانه ای شده. در نتیجه مدرنیته در قدم اول دین را کنار زد و در قدم دوم آن را به تملک خود درآورد و آن را سکولاریزه کرد. امروزه بسیاری از جامعه شناسان از حضور سمبل ها و اسطوره ها در دنیای عقلانیت صحبت می کنند. از طرفی دین رسمی نیز که در آغاز در برابر دین عامه موضع گرفته بود و با آن در جنگ بود، تدریجا تلاش کرد دین عامه را به استخدام بگیرد و کانالیزه اش کند.
با توجه به این شرایط جدید می توان گفت که امروزه دیگر به سختی می توانیم، دین عامه را یک انحراف بخوانیم. با توجه به اینکه امروز در برابر قرائت رسمی از دین، قرائتهای دیگری نیز مطرح شده اند و دیگر یک ارتودکسی واحد وجود ندارد. دین عامه را بازمانده از گذشته هم نمی توان خواند. زیرا بازمانده هنگامی است که یک جریان ویران شود و تکه هایی از آن باقی بماند ولی انسان شناسی به ما می گوید هیچ چیز به طور کامل از بین نمی رود و حتی در لایه های مدرنیته هم ما شاهد سنت های پیشین هستیم که در ناخودآگاه جمعی ما همیشه وجود دارد حتی اگر آن را کنار بزنیم درون جامعه جریان دارد و . بالاخره اینکه دین عامهنیز خود در حال متکثر شدن است و برخی مثلا از فوتبال به عنولان دین عامه در جوامع مدرن سخن گفتند.
دکتر سارا شریعتی در پایان سخنان خود متذکر شدند که ما نباید پشت قطعیت های خود سنگر بگیریم و از موضع دین مسلط و یا از موضع روشنفکری، به دین عامه نگاه کنیم و انحراف یا خرافه اش بخوانیم و محکومش کنیم. به گفته دورکهیم، در فراسوی سرمای اخلاقی که جوامع مدرن دچارش شده اند، هنوز منبع سوخت عظیمی وجود دارد که در اعماق جامعه پنهان استو این منبع در میان طبقات مردمیست..دین عامه کمتر دستخوش تغییرات زمان شده و اگر از حالت تعبدی خود خارج شود و شکل آگاهانه به خود بگیرد می تواند منشأ تحولات بسیاری شود. پس بیاییم به قول بودریار رویکردی ماورا-انتقادی بکارگیریم، تا آن را بفهیم و به این ترتیب در متن جامعه ی خود، حضوری آگاهانه داشته باشیم.