دین عامه، دین خاموش، دین پنهان (سخران:دکتر سارا شریعتی)
مریم صنیعی، فاطمه چراغعلی
مکان: انجمن جامعه شناسی دانشگاه تهران
اکثر جامعه شناسانی که در مورد دین کار کرده اند ابتدا با مطالعه ی دین جامعه ی خودشان شروع کرده اند به عنوان مثال مارکس مساله ی یهود را می نویسد ، وبر، اخلاق پروتستانی و روحیه سرمایه داری ودورکیم از مسئله ی خودکشی یهودیان. موضوع این سخنرانی اما در مورد دین عامه، دین متن جامعه است و در این مجال کوتاه سعی خواهد شد اندکی از زوایای آن روشن شود.
دین عامه در برابر دین خواص (روشنفکران، روحانیون وهمه ی کسانیکه به نحوی جزء خواص جامعه محسوب می شوند و نه افراد ساده ی اجتماعی) قرار می گیرد. دکتر سارا شریعتی به تبع برخی از صاحب نظران علوم اجتماعی، دین عامه را دین خاموشی و دین پنهان می خوانند. دین خاموش چرا که عامه ی مردم حرف نمی زنند، سخنرانی نمی کنند ، نمی نویسند، در نتیجه کسی حرف آن ها را نمی شنود، نوشته هایشان را نمی خواند و صدایشان به گوش نمی رسد و دین پنهان از آنرو که در اعماق جامعه نشت کرده و پنهان است. برخی متفکران پیشنهاد کرده اند به تأسی از روانشناسانی نظیر فروید و یونگ، که از روانشناسی اعماق(ناخودآگاه) صحبت کرده اند،یک جامعه شناسی اعماق را نیز بی ریزی کنیم ، به اعماق جامعه توجه کنیم و رفتار مردم را مورد مطالعه قرار دهیم.
همچنین ایشان به مقایسه ی جریان روشنفکری دهه ی 80-70 با دهه ی 50-40 ایران پرداختند. در دهه ی 50-40 جریان روشنفکری رو به جانب عامه مردم است و روشنفکران از تمام وجوه دین عامه صحبت کرده اند : نیایش، دعا ، نماز، عاشورا، تاسوعا و ... . امروزه گفته می شود که گفتمان آن ها درون دینی بوده است. به فاصله 30 سال موضوعات مورد بحث روشنفکران متفاوت شد و گفتمان آن ها به وجهی برون دینی گرفت. مباحثی همانند هرمونوتیک، سکولاریزاسیون، عقلانیت، افسون زدایی، طلسم زدایی و ... . چرا در این فاصله، موضوعات بدین حد متفاوت شد؟ به دلایل بسیار و از جمله، وسایل ارتباطات جمعی، یک عامل دیگر اما تفاوت کمی نخبگان در گذشته و حال است. در گذشته تعداد آنان کم بود و ناگزیر بودند مخاطبان خود را از متن همین توده عامی جستجو کنند. آنان باید با زبان مردم صحبت می کردند آنها را می شناختند و با آنها رابطه برقرارمی ساختند تا بتوانند این دین داری عامیانه را به دین داری آگاهانه وغیر تقلیدی تبدیل کنند. در نتیجه به ناگزیر موضوعات و مخاطبینشان در متن جامعه بودند. در دهه ی 70 به یمن ارتباطات،روزنامه ها، دانشگاه های آزاد و دولتی، بالا رفتن سطح آموزش،... نخبگان زیاد شدند و یک جمعیت مستقل را تشکیل دادند و از مخاطبان عامه بی نیاز شدند. گفتگویی درون این جماعت شکل گرفت و از دیگر افراد جامعه بی نیاز شدند. اینک دایره نخبگان جهانی شکل گرفته که مخاطب هم هستند. موضوعات و حساسیت هایشان یکی است. با هم گفتگو می کنند، در برابر هم موضع می گیرند، یکدیگر را نقد می کنند و در این هیاهو، متن جامعه را گاه فراموش می کنند. اما شاید لازم باشد این دایره را نبندیم و بار دیگر جهت فلش را به سمت جامعه ببریم و در کنار دین رسمی و دین روشنفکران به دین متن جامعه نیز بپردازیم و ابتدا دین زیست شده در بین مردم را بشناسیم.
بحث اصلی دین عامه حول سه محور شروع می شود:
1- نگاهی به تاریخچه جامعه شناسی دین
2- تعریف دین عامه و ویژگی های آن
3- دین عامه در شرایط مدرن
در دهه 60میلادی اوج توجه به دین داری عامه بود. اولین تحقیقات در مورد دین عامه در فرانسه و ایتالیا انجام شد. به طور کلی می توان گفت در دهه 60 میلادی در اکثر رشته های علوم انسانی یک گرایش عمومی ایجاد شد نسبت به عامه مردم، حیات اجتماعی مردم و حساسیت هایی که دارند. هنر مردمی در این دوره شکل گرفت و در حوزه ی تاریخ نیز گرایش به تاریخچه و زندگی و زیست اقشار اجتماعی جامعه ظهور کرد. در حوزه ی جامعه شناسی،جامعه شناسی روزمره بازگشت و توجهی به متن مردم بود.در جامعه شناسی دین هم نگاه به عامه مردم معطوف شد. در این خصوص می توان گفت چند عامل باعث بازگشت دوباره توجه به مردم شد:
1- وضعیت خود جامعه شناسی دین: در سال1912 دورکیم صور ابتدایی حیات دینی را نگاشت و این اثر به یکی از متون بنیانگذار این رشته بدل شد. بعد از جنگ های جهانی اول و دوم و در این فاصله یک انقطاعی در خصوص توجه به دین دیده می شود. بعدها در سالهای 40 و50 میلادی مجددا جامعه شناسی دین به عنوان یک گرایش شکل می گیرد و اولین تحقیقات به ثمر می رسد. موقعیت جدید جامعه شناسی دین، عاملی شد که دیگر پژوهشگران توجه خود را نیز به جامعه معطوف دارند.
2- اصلاحاتی که در واتیکان 2 انجام شد:شورای واتیکان در 1952 تشکیل شد و پاپ 23 روی کار آمد و بعد از چندین قرن پایداری در مقابل مطالبات مردم ، وی یک شورایی را متشکل از کاردینال ها ، اسقف ها و کشیشان تشکیل داد تا اصلاحاتی اساسی در شعائر دینی و گرایشات مذهبی صورت گیرد. در واقع کلیسا برای اولین بار ادیان دیگر را به رسمیت شناخت و گفتگویی میان ادیان مختلف شکل گرفت. یک سری اصلاحات در مناسک دینی درون خود کلیسا رخ داد که تأثیر بسیار زیادی در روند افسون زدایی در کلیسا داشت. کلیسا عملا این روند را پذیرفت و در برابر این فشارها تسلیم شد.
3- تحولاتی که در رشته ی تاریخ به وجود آمد: شکل گیری فرو تاریخ و تاریخ خرد، آراء بلوخ ، مکتب آنال ... . جریان جدیدی که می گفت به جای اینکه به سراغ سرگذشت و شرح حوادث سیاست مداران و... برویم و از منظر آن ها تاریخ را تحلیل کنیم، به سراغ اقشار مختلف جامعه برویم و ببینیم واقعا چه اتفاقی رخ داده است.
4- روانشناسی نیز به سهم خود نقش بسیاری داشت و بهد از توجه به ناخودآگاه فردی، مطالعه ی ناخودآگاه جمعی نیز در دستور کار قرار گرفت.
بیشتر کارها وکتاب هایی که در حوزه ی فرهنگ و دین عامه بیرون آمد بعد از جنگ جهانی دوم بوده است.
در واقع اولین قدم وسؤال این بود که دین عامه چیست؟ آیا دین عامه، دین داری عامیانه است؟ آیا عامه همان عامیانه است؟ آیا عامیانه در برابر روشنفکری و عالمانه است؟
در تعریف دین عامه سه رویکرد وجود داشت: رویکرد اول که موضع ارتدوکسی است یعنی راست کیشی و اتو پراکسی یعنی راست کرداری. این رویکرد خود را دین درست می دانست و همان موضع کلیسا بود. کلیسا دین عامه را انحراف از راه راست و دین حق می دانست. دینی که از راه راست منحرف شده و مترادف با جادو گرفته می شد. اگر به قرون وسطی نگاه کنیم در آن دوران کلیسا همیشه با دین عامه درگیر بود که ریشه های این درگیری را باید در آموزه های سنت اگوستین مقدس جستجو کرد. اگوستین قدیس دین عامه را ناشی از سادگی و غفلت مردم عامی و امی می دانست که ادیان توحیدی و ابراهیمی را با جادو و جنبل خود مخلوط کرده اند و این یعنی انحراف از دین اصیل. بعد از اگوستین قدیس ادامه ی این بحث در آراء توماس قدیس دیده می شود. وی دنباله ی بحث های سنت اگوستین را گرفت با این تفاوت که آن را رادیکال تر کرد. او معتقد بود عامه ی مردم دین رسمی را منحرف می کنند نه به خاطر غفلت و جهل بلکه به خاطر پیمانی که با شیطان بسته اند. اهریمن پرستی را در برابر خداپرستی قرار داد و با آن به مبارزه برداخت. در نتیجه ی این آموزه ها در پایان اوج قرون وسطی همیشه این ترس و هراس وجود داشت که شخصی را به جرم جادوگری بگیرند و بسوزانند.
دومین رویکرد تعریف دین عامه به عنوان فرهنگ عامه مردم است. در این تعریف دین عامه با خرافه مساوی گرفته می شود و به عنوان بازمانده ی عصر جاهلیت و سنت و خرافه قلمداد می شود. گرایشی که هنوز هم اغلب ما داریم . مردم به جادوو جنبل، فال، بخت خوب و بد و... اعتقاد دارند. به میزانی که عقلانیت ، علم ، فهم و دانش رشد می کنند جنبه های خرافی دین عامه بیشتر نمایان می شود. بر اساس این رویکرد دین عامه بازمانده ای ازدوران جاهلیت است که هر چه مدرنیته و عقل و دانش رشد می کنند سهم دین عامه کمتر می شود تا دیگر اثری از آن نماند.
سومین تعریف یک رویکرد اقتصادی – اجتماعی بود که دین عامه را از بار الهیاتی آن خارج می سازد. این، دعوایی بین دین شهر و روستا است. تقسیم کار به وجود آمده و پس دعوا بر سر دین مدنی و دین عامه ی روستایی است . در این رویکرد، بحث دیگر اعتقادی نیست بلکه حالت فرهنگی به خود می گیرد. شهرنشینان دین داری روستانشینان را دین داری عامیانه و بدوی می دانند. در این تعریف دین عامیانه نه انحراف بود و نه بازمانده بلکه به گفته بعضی یک دین دیگر یا آلترناتیو(جانشین) است.