سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنچه دیده بیند در دل نشیند . [نهج البلاغه]

مطالعات ادیان


فردی که از موهبت کاریزماتیک برخوردار است می‏تواند بیدادها و ستم‏های ناآشکاری را که مردم متحمل می‏شوند بیان کند.  هنگامی که او سخن می‏گوید، مردم سخنان او را بر مبنای تجربیات پیرامونشان تأیید می‏کنند.

کاریزما با هوش و تلاش ممکن نمی‏شود، بلکه استعداد و موهبتی است ‏شخصی که بواسطه آن وی قادر می‏شود تا ورای نمای اجتماعی مردم را شهود کند. شخص کاریزما، صدای مصیبت و رنج‏های عموم جامعه است. وی بیگانگی اجتماعی را آشکار می‏کند و با اقتداری نشأت گرفته از بیچارگی و نگون‏بختی مردم سخن می‏گوید.

کاریزما قلب مردم را حس می‏کند و ذهنیت جدیدی را پیش می‏کشد که بواسطه آن مردم بر این مصیبت فائق آیند. اینجاست که شخصیت کاریزماتیک از غیر خود متمایز می‏شود. عوام‏فریب (The demagogue ) مردم را با خود به مسیری می‏برد که نهایت آن تباهی است. رمال (The mystagogue) از حیله هائی استفاده می‏کند که تا با فریب‏ودستکاری مردم بتواند به اهدافش دست یابد اما پیامبر مردم را به معرفت‏النفس بزرگتری فرا می‏خواند و شوری جدید میان آنها درمی‏افکند و آنان را به خلق جامعه بر مبنای آرمانهای بزرگی چون عدالت و برابری دعوت می‏کند. وبر همواره از کاریزما به مثابه خرق عادتی (break through)  سخن می‏گفت که عقل را در فرایندهای اجتماعی به کار می‏گیرد.

طبق نظر او، کاریزما در تکامل جادو به دین کاهنانه و سپس به دین مبتنی بر پیامبری مؤثر بوده است. این نوع از کاریزما در برخی از تغییرات اجتماعی مهم در تاریخ غرب تأثیرگذار بوده است. به همین معنا، وبر اخلاق پروتستان را به عنوان خرق عادتی کاریزماتیک می‏بیند.روحیه کاریزماتیک، بینش جدیدی ایجاد می‏کند که مردم را قادر می‏سازد تا از محدودیت‏های گذشته رهایی یابند و شیوه جدیدی از زندگی بهره‏مند گردند.

به منظور فهم اقتدار کاریزماتیک،به عنوان عنصر پویای تاریخ، باید در باب نقش تخیل در خلق آینده تأمل کنیم. این موضوعی است که تا اندازه زیادی به واسطه متفکران اجتماعی چون کارل مانهایم(Karl Mannhiem ) و ارنست بلوخ (Ernst Bloch ) به آن پرداخته شده است. به طور خاص، به تفاوتی که مانهایم بین آگاهی یوتوپیایی و آگاهی ایدئولوژیکی گذاشت توجه می‏کنیم(8).

تخیل پوتوپیایی آدمیان را به گسستن از سیستم موجود و حرکت به سمت نوع جدیدی از جامعه ترغیب می‏کند و این چنین نقش مهمی در تغییر اجتماعی ایفا می‏کند. مانهایم بر این گمان بود که غیبت یوتوپیا در جامعه، وضعیت ایستایی از امور را به بار خواهد آورد که براساس آن آدمیان بیش از پیش همانند اشیاء می‏شوند و براساس قوانین متصلب نظام اجتماعی عمل خواهند کرد.

کلمه «یوتوپیا» (utopia ) در زبان رایج عمدتاً در معنای‏تحقیرآمیز به کار می‏رود و به رؤیاهای غیرواقع‏گرایانه‏ای از آینده اشاره دارد که به نومیدی و انفعال منجر می‏شود. سابق بر این متذکر شدیم که مانهایم چنین تخیلی را که صرفاً تقویت‏کننده نظم اجتماعی موجودند ایدئولوژی نام می‏نهد و نه یوتوپیا. ارنست بلوخ، چنین رؤیاهای غیرواقع‏گرایانه از آینده را «یوتوپیاهای انتزاعی» (abstract utopias ) نام می‏نهد و آن را از «یوتوپیای عینی» (concrect utopias ) که فراهم‏آورنده تخیلی است که در عمل بر اندیشه و کنش مردم اثر می‏گذارد، متمایز می‏سازد (9).

یوتوپیاهای عینی، پنداشت‏هایی از آینده‏اند که بر شهودها و بصیرت‏هائی از مشکلات و مجادلات زمان حاضر در جامعه متکی‏اند. یوتوپیاهای عینی و غیرخیالی، عناصر جابرانه جامعه را خنثی و بصیرتی از زندگی انسانی ولو غیرقابل تحقق را عرضه می‏کنند و شیوه‏های جدیدی از اندیشیدن و عمل را پدید می‏آورند که می‏تواند به تغییر اجتماعی عملی منجر شود.

طبق نظر مانهایم و بلوخ، تخیل آینده، نیروی بزرگی را در جهت‏دهی کنش آدمیان می‏آفریند. چنین تخیلی در دل‏وجان مردم نفوذ و حساسیت خاصی در آنها ایجاد و آنان را متوجه واقعیت معینی می‏کند.ذهن‏شان را جهت می‏دهد و به عنوان نظام نمادینی که واسطه درک مردم از جهان خواهد بود عمل می‏کند و راهنمای پاسخ‏هایشان نسبت به جهان خواهد بود و اینچنین آنها را به خلق واقعیت انسانی مرتبط یاری می‏رساند.

به مدد عمل کاریزماست که تخیل آینده نقش مسلطی در زندگی آدمیان می‏یابد. خصوصاً در دین، آدمیان از تخیل بنیانگذار یا قدیس تبعیت می‏کنند.

در نگاه وبر، رؤیای پیورتن، پوتوپیای معتبر گذشته بود. او چیزی بیش از این از کاریزما در جهان دیوانسالارانه، صنعتی شده و مدرن انتظار نداشت. از آنجا که همان نوع از عقلانیت کارکردی در جوامع کمونیستی مسلط شد، کاریزماها به سختی می‏توانند جایگزینی برای قفس آهنین (iron cage ) عرضه کنند.

وبر احساس می‏کرد که هر خرق عادتی به واسطه کاربرد عقل تجربی مهار خواهد شد. او «انسان تک‏ساختی»(one-dimensional man ) مارکوزه را پیش‏بینی می‏کرد اما نمی‏توانست خرق عادت کاریزماتیکی را تصور کند که غایت و هدف زندگی بشری را به پرسش کشد. علاوه بر این، فکر می کرد که بوروکراتیزه ‏شدن زندگی، که در همه سطوح جامعه رخ خواهد داد، به ناگزیر ساختارهای غیرانسانی و متصلبی را خلق خواهد کرد که در آن عقلانیت در حال رشد چنان عرصه را تنگ خواهد کرد که در هیچ مکانی احساس آزادی و انعطاف وجود نخواهد داشت. آیا حق با ماکس وبر بود؟ ما در نهایت در قفس آهنین خواهیم ماند؟ آیا نمی‏توانیم کاریزماهای دیگری را به انتظار کشیم؟ آیا وبرنیز فریب ایدئولوژی افولی را خورد که بسیاری از متفکران آلمانی در دوره‏ای گرفتار آن شده بودند؟  به این پرسش بازمی‏گردیم.

در اینجا، اجازه دهید، نکات بیشتری درباره نظریه ارزشمند وبر از تغییر اجتماعی طرح کنم، زمانی که وبر به جامعه و فرهنگ می‏نگرد در هر دو جریانی مسلط می‏بیند که به واسطه نهادهای اصلی تحمیل شده است، و جریانهای اعتراضی که به واسطه شخصیت‏هایی کاریزماتیک پدید می‏آیند.

دورکیم و همراه با او تعداد زیادی از جامعه‏شناسان، جامعه را اساساً با مفهوم یکپارچگی (unity ) درک می‏کنند. آنها بر تعادل نظام اجتماعی تأکید می‏کنند و جریانهای مناقشه‏آمیز و اعتراضی را همانند همه عوامل دیگر، قوت‏بخش تعادل نظم اجتماعی موجود می‏دانند.

اما از نظر وبر، یکپارچگی نظام اجتماعی به واسطه اقتدار تحمیل می‏شود(که او مایل است به آن Herr schaft نام نهد). یکپارچگی، کار نیروهای مسلط در جامعه و محصول طبقات مسلط است. در عین حال وبر جنبش‏های اعتراضی که نظم مستقر را به مبارزه فرا خوانند به انتظار می‏کشید. او تصور می‏کرد که این جنبش‏های اعتراضی خود از طریق قدرت و به واسطه تخیلی که به یک معنا از طریق نیروهای مسلط و تعارضاتشان پدید آمده است، تغذیه می‏شوند.

 بنابراین، اگر تعبیر فوق از کاریزما صحیح باشد، نیروهای معترض به واسطه نظم اجتماعی مسلطی که درصدد تغییر آن هستند پدید می‏آید. گفتیم که کاریزما به این دلیل صاحب قدرت است که  واجد جاذبه است. گاهی اوقات حتی بیگانگی تحمیل شده به واسطه نظام اجتماعی مسلط را نشان می‏دهد و پیروانش را به تخیل و ذهنیت جدیدی فرا می‏خواند که قادر شوند براین بیگانگی فائق آیند و گاهی در عمل دست به پیش‏بینی می‏زند و در تحقق توسعه آینده جامعه سهیم می‏شود.

جنبش‏های معارض‏جو واکنشهای اجتماعی‏اند که به واسطه نظام‏های مسلط پدید آمدند، به بیانی دیگر، نظام مسلط جامعه، نه تنها آگاهی مسلط را برای بقاء نظام، تولید می‏کند بلکه همچنین جنبش‏های معارضه‏جو و خودآگاهی‏های جدیدی را هم پدید می‏آورد. جنبش‏های انتقادی و معارضه‏جو از بطن جامعه قدیمی خود متولد می‏شوند.

وبر، تاریخ را نامتعین و باز در نظر می‏گیرد. آزادی در فرایندهای تاریخی وجود دارد که اشخاص کاریزما و جنبش‏های مخالف می‏توانند از آن طریق به وجود آیند.

کاریزما، با تمسک به بیگانگی جامعه‏اش، تخیلی جدید با تأثیراتی بالا پدید می‏آورد. ممکن است پیروانش را به کوچه‏ای بن‏بست بکشاند یا اینکه در عمل از آنها عاملان مهم تغییر اجتماعی بسازد. طیف پیامد در اینجا متنوع و وسیع است. هر نظم اجتماعی جنبش‏های معارضه جویانه خاص خود را پدید می‏آورد. اما ممکن است طیفی از گروه‏های معترض غیرعقلانی تا جنبش‏های انقلابی و احزاب اصلاح‏طلب را دربرگیرد.

شکل گرایش معارض‏جویانه به تخیل یوتوپیایی بستگی دارد که آن را تولید کرده است. وبر نیز چونان هگل و مارکس در باب مناسبات دیالکتیکی جامعه و آگاهی یا رابطه روساختار و زیرساختار تأمل کرده است، اما نمی‏پذیرد که این دیالکتیکها، تاریخ را در جهتی قطعاً معین هدایت می‏کنند. از نظر هگل این جهت به واسطه عقل استعلائی فراهم می‏شود و برای مارکس، منطق تنازع طبقاتی است که حامل حرکت تاریخ به سمت جامعه بی‏طبقه است. وبر کمتر با نظریه مارکس که تفسیری کلی از جهان ارائه می‏کند همدلی‏شان می‏دهد: در عین حال با عقلگرایی یا ایدآلیسمی که‏به دانشمندان سیاسی اجازه می‏دهد تا راه‏حلهای عقلانی را برای مسائل جامعه و تحمیل آن به نظم اجتماعی به کار بندند، همدلی نداشت. از نظر وبر، برای یک ماتریالیست، در معنای مارکسی اصلاح، روساختار تا آن اندازه توان انتقادی دارد که زیرساختار را به نمایش گذارد حتی اگر آن ابزار بازنمایی، کاریزما باشد.

(در اینجا می‏افزایم که این جمله همچنان به منظور درمانگری بعد از فروید کاربرد دارد. از طریق کلمه، درمانگر با ما ارتباط برقرار می‏کند، بنابراین کلمات در خودآگاه حاضر می‏شوند. قدرت درمانگری تنها هنگامی وجود خواهد داشت که آنچه در تاریخ و آگاهی‏مان پدید آمده به شکلی خلاقانه بیان شوند).

نظریه تغییر اجتماعی وبر می‏تواند برای هر نوع پیکره‏بندی اجتماعی ،  از جمله برای نظام‏های فرهنگی، جوامع سیاسی یا سازمانهای مذهبی و غیره کاربرد داشته باشد. حتی می‏توان نظریه مارکسیستی از انقلاب را هم به عنوان یک مورد در تحلیل‏های وبری از تغییر اجتماعی بگنجانیم. در این‏صورت با جامعه‏ای مواجه‏ایم که نظام اقتصادی علت تعیین‏کننده ازخودبیگانگی و سرکوب است. آنچنان مسلط است که همه عوامل دیگر از جمله عوامل فرهنگی، فکری، دینی حتی سیاسی ابزار منافع اقتصادی طبقه مالک می‏شوند، از این رو، جنبشهای مخالف و معارض که توسط شخصیت‏های کاریزماتیک هدایت می‏شود، از بیگانگی مردم مطلع می‏شوند و با نظام اقتصادی در می‏افتند، جامعه به دو طبقه در حال تعارض تقسیم می‏شود و اگر (جنبش‏های مخالف) به قدر کافی نیرومند باشند، نظام سیاسی حامی مالکان صنعت را واژگون می‏سازند.

اما وبر، برخلاف مارکس، تصور نمی‏کرد که اقتصاد در هر جامعه‏ای تنها عامل تعیین‏کننده باشد. همان‏طور که در بالا ذکر کردیم، وبر آنچنان بوروکراسی و تکنولوژی را عوامل نهادی نیرومندی در خلق فرهنگی می‏پنداشت که متقاعد شده بود آنها علت شرایط سرکوبگر و غیرانسانی هستند. حتی کشورهایی که مخالف سرمایه‏داری‏اند اما نظامی کمونیستی صنعتی، متمرکز و عقلانی را اختیار کرده‏اند گرفتار چنین وضعیتی‏اند، در اینجا نیز قفس آهنین اجتناب‏ناپذیر است.

اجازه دهید، به پرسش بدبینانه وبر برگردیم. آیا بوروکراتیزه‏شدن زندگی ناگزیر به شکست همه کاریزماها و رویدادهای اصلاحی و معارضه‏جویانه در جوامع منتهی می‏شود؟ آیا بالاجبار با دلمشغولی کارآمدی نظام از پرسش‏های مرتبط با غایت و هدف زندگی غافل می‏شویم؟ به نظریه بوروکراسی و توسط جامعه‏شناسان نقد شده است.

خصوصاً، رابرت مرتون (10)، نشان داده است که حرکت به سمت بورکراسی شدیداً کنترل‏شده و متصلبی که وبر آن را توصیف کرده در عمل عناصر دژکارکردی را در برمی‏گیرد که نهایتاً عملکرد نظام بوروکراتیک را به تحلیل خواهد برد.



گروهی از دانشجویان ::: سه شنبه 87/5/8::: ساعت 7:6 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 42
بازدید دیروز: 7
کل بازدید :98088
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : گروهی از دانشجویان[75]
نویسندگان وبلاگ :
علیرضا قصری
علیرضا قصری (@)[0]

سید محمد کاظمی قهفرخی
سید محمد کاظمی قهفرخی (@)[0]

میثم فرخی[0]

ما دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) تهران هستیم که با راه اندازی این وبلاگ سعی داریم تا علاوه بر انجام تکلیف درسی درباره ی مطالعات دین ،در این حوزه بر روی دین مسیحیت مطالعاتی را انجام دهیم
 
>>آرشیو شده ها<<
آشنایی با اعضا و اهداف وبلاگ
حج در مسیحیت
زیارت در مسیحیت1
زیارت در مسیحیت2
زیارت در مسیحیت3
مقاله علمی درباره زیارت در مسیحیت
زیارت
مسیحیت جهانی(قسمت اول)
مسیحیت جهانی(قسمت دوم)
مسیحیت جهانی(قسمت سوم)
تجدد در کلیسا(قسمت اول)
تجدد در کلیسا(قسمت دوم)
تجدد در کلیسا(قسمت سوم)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت اول)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت دوم)
نگاهى به مسئله ایمان از دیدگاه مسیحیت(قسمت سوم)
مناسبات میان اخلاق و عرفان مسیحی
کلیسای کاتولیک
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت اول)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت دوم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت سوم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت چهارم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت پنجم)
مقایسه دکترین منجیگرایی در اسلام و مسیحیت (قسمت ششم)
دین، مراسم مذهبی و فرهنگ
دین عامه، دین خاموش، دین پنهان (سخران:دکتر سارا شریعتی)(قسمت اول
دین عامه، دین خاموش، دین پنهان (سخران:دکتر سارا شریعتی)(قسمت دوم
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت اول)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت دوم)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت سوم)
دین خلاق: دیدگاه ماکس وبر - گرگوری باوم(قسمت چهارم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت اول)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت دوم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت سوم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت چهارم)
رویکردهاى اجتماعى‏در مطالعه دین(قسمت پنجم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت اول)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت دوم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت سوم)
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه(قسمت چهارم)
پارادایم انسانشناسی دین(مایکل لامبک ترجمه: جبار رحمانی)
آخر الزمان در مسیحیت
ابهام در تحلیل پدیده دینی
پرسش بوردیو از جامعه شناسی دین
سیر مدرنیسم در مسیحیت(قسمت اول)
سیر مدرنیسم در مسیحیت(قسمت دوم)
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
دین و مدرنیته: گفتگو با براین ترنر(محمدرضا جلانی‌پور ترجمه هادی
چند کتاب اینترنتی درباره ی مسیحیت(دانلود کنید)
رهبانیت در مسیحیت و مسیحیت رسمی
مسیحیت از نگاه یک مسیحی
کتاب مقدس
نهضت اصلاح گرایى کاتولیکى
تجربه ی دینی(قسمت اول)
تجربه دینی(قسمت دوم)
تجربه دینی(قسمت سوم)
تجربه دینی(قسمت چهارم)
تمدن غربى ، مسیحیت و روشنگرى (قسمت اول)
تمدن غربى ، مسیحیت و روشنگرى (قسمت دوم)
تحولات مذهبى در عصر اطلاعات (قسمت اول)
تحولات مذهبی در عصر اطلاعات(قسمت دوم)
ویژگی های کلی انسان شناسی دینی
دین و انسان(2)
دین و انسان(1)
عبادات و اعمال مسیحی(قسمت دوم)
عبادات و اعمال مسیحى(قسمت اول)
ایمان در آیین کاتولیک(1)
ایمان در آیین کاتولیک(2)
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<