ملکیان: پاسخ این پرسش را باید از روانشناسان دین بخواهید. امّا حقیقت این است که روانشناسی دین نیز هنوز نتوانستهاست، عوامل وقوع یا عدم وقوع تجارب دینی نوع اوّل را به نحو قطعی معینومشخّص کند. البتّه، از بعضی از عواملی که احتمالاً تسهیلکنندهی تجربهی دینیاند ناممیبرد و به آثاری که پارهای از اعمال خاصّ در باب تجربهی دینی دارند، اشارهمیکند؛ امّا، درعینحال، معترف است، که تجربهی دینی نوع اوّل هنوز تسلیم تحقیقات و مطالعات علمی و تجربی نشدهاست. بااینهمه، شاید بتوانگفت که پارهای از سنخهای روانی، مَنِشی، و شخصیتی نسبت به سایر سنخها، استعداد ذاتی و جِبِلّی بیشتری برای حصول تجربهی دینی دارند؛ مثلاً کسانی که متعلّق به سنخ روانی (کنشپذیر ـ درونگرا)یند بیش از سه سنخ دیگر، یعنی کنشپذیر ـ برونگرا، کنشگر ـ درونگرا، و کنشگر ـ برونگرا، مستعدّ تجارب دینیاند، و اینان تقریباً همان کسانیاند که، در سنخشناسی آیینِ هندو، مناسب و درخورِ راجَه یوگا (raja yoga) تشخیصدادهشدهاند. اینگونه کسان، البتّه، باید طریقههای عملی خاصّی را نیز درپیشبگیرند، که راهبان مسیحی به مجموع آنها، راه «یادآوری» میگویند و ادیان شرقی آنها را به نامهایی از قبیل «توجّه»، «یادآوری»، و (یکسویگی) میخوانند. یکی از این طریقهها این است، که سعیکنند که آگاهیشان نسبت به ارتباط خودشان با خدا یا آگاهیشان از وظیفهای که در ارتباط با خدا دارند، دائماً محفوظبماند. برای این کار، میتوان از ذکر یا ورد یا دعایی کوتاه استفادهکرد و میتوان به گروهی از اشخاص که همین همّ و غمّ را دارند پیوست تا از تأیید و ترغیب آنان بهرهمند شد. طریقهی دیگر این است که هرچه بیشتر از آگاهیای (ناب) برخوردار شوند، یعنی ذهن را آرام و (بیمحتوا و خالی از هر صورت) نگهدارند. و طریقهی سوم این است که آگاهیای کامل از همهی رویدادهای درونی و بیرونی و اَنْفُسی و آفاقی جاری بهدستآورند. با همهی این اوصاف، شاید بتوانگفت که آن سنخ روانی و این طریقههای عملی، اگر باشند، چیزی جز شرط لازمِ حصولِ تجاربِ دینی نیستند، و هیچگاه برای حصول این تجارب کفایتنمیکنند.