محرک ایمان
چنان که بیان کردیم، ایمان عبارت است ازقبول صدق آنچه خدا وحى کرده، صرفاً بدین دلیل که خدا آن را وحى کرده است. بنابراین، ایمان بر انگیزه قابل اطمینان بودنِ مطلق شهادت وحیانى مبتنى است; مانند هرتصدیقِ مبتنى برمرجعیت، ایمان نیز مانند مرجع خود نیکوست. پس اگرمرجعیت خدا اثبات شود، عمل ایمان به هیچوجه عقل انسانى را نقض نمى کند. براى اثبات این امر، باید هم وجود این مرجع و هم قابل اعتماد بودنِ آن همراه با این واقعیت که او سخن گفته یا حقیقتى را وحى کرده است، ثابت شود.
محرک ایمان در آنچه علماى الهیات آن را "مقدمات ایمان "یا" انگیزه هاى صدق" مى نامند، محقق مى شود. این مقدمات گزاره هایى هستند که قبل از این که چیزى بر اساس مرجعیت الهى به عنوان واقعیت پذیرفته شود،اقتضاى تصدیق را دارند. اگر این گزاره ها عقلا قابل قبول باشند، پس عقل هر آنچه را عقلا مستلزم تصدیق ایمان است، در خود دارد. چنان که ملاحظه خواهیم کرد، از آن جا که از نظر کاتولیک ها ایمان در تجربه کلیسا محقق مى شود لذا انگیزه هاى صدق توجیه پذیرند، همان طور که نقش کلیسا در ایمان نیز موجه است. مى توانیم انگیزه هاى صدق را به اختصار به شرح ذیل بیان کنیم:
خدایى وجود دارد که شخصوار، عالم مطلق، خیرمطلق و حقیقت محض است. عیسى مسیح ادعاى خدایى داشت. او الوهیت خود را ثابت کرد و کلیسا را بنیان گذاشت و تعالیم خویش را به کلیساى خود منتقل کرد و آن را از خطا در امان داشت. انسان وظیفه اى عقلى دارد تا به آنچه کلیساى مسیح به عنوان حقیقت وحیانىِ خدا مى آموزد، ایمان آورد.
این گزاره ها وجود، مرجعیت و محل وحى کننده را ثابت مى کنند. یک شخص کاتولیک این گزاره ها را بر اساس مرجعیت کلیسا قبول نمى کند، زیرا در این صورت، گرفتار مغالطه "دورباطل" مى شود. این گزاره ها اعتقاداتى عقلانى هستند که بر اساس آنها انسان انگیزه ایمان خویش، مرجعیت خدا و مرجعیت کلیساى او را اثبات مى کند.
براى اثبات یک مرجعیت، انسان باید دو ویژگى شاهد را بررسى کند: یکى معرفت ـ این احتمال که شاهد در حوزه اى که سخن مى گوید، معرفت داشته باشد ـ و دیگرى صداقت ـ ویژگى اخلاقى شاهدباید به نحوى باشد که احتمال این که مخاطبان خود را فریب دهد، بسیار ضعیف باشد. علماى الهیات مى گویند که یک شاهد باید عالم[3] باشد، قاعده سنتى ایمان مى گوید که خدا نه فریب مى دهد و نه فریب مى خورد. بنابراین، براى اثبات انگیزه هاى صدق، ذهن انسان خدا را به عنوان مرجعیت مطلق ثابت مى کند و این امر انگیزه ایمان مى شود; یعنى من ایمان مى آورم، چون خدا چنین مى گوید. وقتى انگیزه ها ثابت شدند، مؤمن دیگر صدق مرجعیت او را بر اساس اعتبار عقلى بیانات او محاسبه نمى کند، بلکه با اعتمادى که به صداقت شاهد وحیانى دارد، اعتبار این بیانات را محاسبه مى کند. بنابراین، این ایمان انتحار عقلانى نیست.